هوفل پلنگی منطقه ای که هیچ مسئولی تا کنون فریاد آن روستا را نشنیده است
پایگاه خبری پی نوشت خرداد ۲۲, ۱۴۰۱ اخبارمهم, دزپارت(دهدز),
عادل سعیدی پور
هوفلپلنگی نقطه صفر جغرافیای زاگرس
منطقه هوفل پلنگی در مرز بین استان خوزستان و چهارمحال بختیاری قرار دارد که از سمت هر دو استان دور افتاده ترین منطقه عشایری می باشد. راه آن مال رو می باشد و در منطقه ای بکر و کوهستانی با جاذبه های طبیعی بسیار زیادی واقع شده است. حدود بیست و پنج(۲۵) خانوار در هوفل و بیست دو(۲۲) خانوار در پلنگی و جمعیتی بالای دویست نفر در آن زندگی می کنند و غالباً دامدار هستند. با توجه به اینکه مسیرهای منتهی به این روستا در فصل زمستان با بارش اولین برف مسدود می شوند اهالی روستا در اواخر پاییز مایحتاج زندگی خود را برای فصل زمستان تامین و ذخیره می کنند.
هوفل پلنگی از نظر موقعیت جغرافیایی در شمال شرقی بخش سوسن قراردارد. مسیرهای سه گانه تردد به روستای هوفل عبارتند از :
۱.از سمت استان چهارمحال بختیاری منطقه دیناران ، روستای سردسیری دنگون ، دهدلی ، بادره ، شتر خواب و دم آب و نهایتاً هوفل
۲.از سمت استان خوزستان از بخش سوسن، فالح و بانا، سیسه دون ،پلنگی و نهایتاً هوفل
۳. از سمت شهر دهدز،قلعه سرد بالا ، دشت، سر صحرا و روستای خواجه انور نهایتاً هوفل
برای عزیمت به این منطقه صعب العبور داشتن راهنمای محلی ضروری است.
به گزارش رسانه پی نوشت ، چیزی حدود چهل تا پنجاه خانوار در هوفل و پلنگی زندگی میکنند و از نظر جغرافیایی و شرایط حیات سخت ترین نقطه جغرافیایی و دور افتاده ترین روستا در مرز جغرافیایی است که بیشباهت به پَلُم، زنگو ،سرصحرا خواجه ،انور نیست.
این منطقه کوهستانی ازنظر امکانات اولیه زندگی مانند جاده، آب، برق، بهداشت ،خط تلفن و مدرسه در زیر صفر قرار دارد.
محرومیت، اولین و آخرین فاکتوری است که میتوان از هوفل پلنگی در حوزهی اجتماعی برداشت نمود.
از منطقه فالح تا هوفل پلنگی چیزی حدود هشت ساعت کوهنوردی مداوم وجود دارد که همین مسافت راه و سختی عبور و مرور، نقش عمدهای در تشدید محرومیت در این منطقه دارد.
از سمت سرصحرا خواجه ور هم مسیری حدود پنج ساعت باید کوه پیمایی کرد که با همه مشقت های بسیار زیاد بتوان خود را به هوفل پلنگی رساند
بیشتر ارتباط مردمی به صورت سنتی در دوره پارینه سنگی است که رفت آمد باید با قاطر و اسب و الاغ باشد و مایحتاج آنها را جابجا کرد
نبودِ جاده و راه ارتباطی
خبرنگار ما میگوید: در هوفل پلنگی چیزی به نام جاده و راه وجود ندارد. تا چشم کار میکند کوه است و درخت و صخره.
عبور و مرور برای خود مردم هوفل پلنگی سخت است، چه برسد به اینکه کسی بخواهد به این منطقه رفتوآمد داشته باشد.
وی اضافه میکند: در هوفل پلنگی به دلیل وجود حیوانات وحشی مثل پلنگ و خرس و بسیاری دیگر از حیوانات درنده، امکان عبور و مرور برای افراد غیر راهبلد وجود ندارد. تنها راه ممکن و مناسب به هوفل پلنگی، استفاده از بالگرد است. آنهم در بسیاری موارد به خاطر نامشخص بودن نقطهی جیپیاس برای فرود بالگردها، خلبانهای اعزامی برای انتقال مصدومین به دلیل وجود درختان انبوهی که در هوفل پلنگی وجود دارد از هرگونه فرود هراس دارند. و به سختی در منطقه فرود می ایند
خبرنگار ما در ادامه صحبتهای خود میگوید: بالگردها به همین خاطر خیلی راحت از نشستن شانه خالی میکنند و بدون انتقال مصدوم برمی گردند یا در یک منطقه ای بالاتر از شرایط می نشینند و مردم باید به شیوه سنتی “چوببست”، بیمار یا مصدوم خود را ساعتها از کوه و کمر بالا بکشند و به شکل اسفناکی عبور دهند تا به نزدیکترین مکان برای انتقال به شهر برسانند. آنهم اگر بیمار طی این فاصله تا شهر زنده بماند. درکل باید گفت که فرود بالگرد در هوفل پلنگی، هوفل پلنگی ها سخت و در بسیاری موارد غیر ممکن است.
وجود یک جاده قدیم و رگه های آن که زمان احداث دکل های فشار قوی در قبل از انقلاب وجود دارد که میتوان این جاده که براثر فرسایش و سیل وریزش کوه از بین رفته است
وجود بیماریهای عفونی در روستا
یکی از ساکنیان هوفل پلنگی نیز میگوید: به دلیل کوهستانی بودن هوفل پلنگی آب چشمه و رودخانه است است خبری از لوله کشی آب نیست و مردم بیشتر آب را از چشمه ها و رودخانه ها تامین می کنند آنهم آبی که باید پیش از پر کردن مشکها آن را از یک صافی عبور دهیم تا قابل خوردن باشد.
در هوفل پلنگی چیزی بنام بهداشت به چشم نمیآید. هیچگونه سرکشی بهداشتی به این منطقه نمیشود و تنها ارتباط بهداشتی توسط یک بهورز که آن هم باتوجه به بعد مسافت به سختی صورت می گیرد و ارتباط بهداشتی مردم هوفل پلنگی با شهر، زمان وضع حمل زنان باردار و انتقال مصدومان ویژه به شهراست.
محرومیت، عامل ترک تحصیل کودکان
یکی از اهالی روستا گفت: در هوفل پلنگی خانوادهها به خاطر محرومیت حاکم امکان ادامه تحصیل را از کودکان خود دریغ میکنند. کودک هوفل پلنگی یا باید به یک خواندن و نوشتن مختصر اکتفا کند و یا اگر امکان تحصیل در نزد اقوام او در شهر ایجاد شود به شهر ایذه برود تا شاید بتواند از قربانی شدن به خاطر شرایط حاکم بر خانوادهاش جلوگیری کند. و در نزد اقوام به تحصیل ادامه دهد و شرایط تحصیل را فراهم کند
به دلیل نبود مدرسه و شرایط حاکم در هوفل پلنگی امکان تدریس برای خود معلمان هم در این مناطق سخت است زیرا معلم اعزامی به هوفل پلنگی باید در چادر زندگی کند و با آغاز زمستان و شرایط کوهستانی منطقه و برفگیر بودن این منطقه، در عمل، هرگونه اسکان و رفتوآمد ناممکن میگردد.
در هوفل پلنگی مایحتاج زندگی خود را در فصل زمستان از سه ماه قبل تهیه می کنند و با توجه به اینکه منطقه برف گیر و یخبندان است رفت آمد بی نهایت سخت و طاقت فرسا می باشد
وی افزود: در هوفل پلنگی مدرسه وجود ندارد و آنچه بنام مدرسه در هوفل پلنگی میبینیم یک چهاردیواری محقر است که سقف آن آسمان خداست. مردم هوفل پلنگی هرساله و در آستانهی زمستان، به خاطر وجود بادهای شدید و سرد و شرایط خاص حاکم بر منطقه، یک کوچ درون هوفل پلنگی را ترتیب میدهند. آنها از ارتفاعات هوفل پلنگی به فاصلهی چند کیلومتر پایینتر میآیند اسکان میگزینند.
منطقه ییلاقی هوفل پلنگی در فاصله نزدیک خود روستا می باشد و مسافت زیادی ندارد
خبرنگار ما می گوید : تا از نزدیک شاهد شرایط سخت زندگی مردم هوفل پلنگی نباشید، باور خیلی از گفتهها دور از ذهن خواهد بود. من یکبار به منطقه هوفل پلنگی رفتم و بدن درد بسیار شدید به خاطر بعد مسافت گرفتم
اینها همه گوشهای از سختیهایی است که در مواجه ی میان مردم هوفل پلنگی و کوهستان وجود دارد.
اهالی هوفل و پلنگی مردمانی مهمان نواز دارد باتوجه به محرومیت خودشان انقدر مهمان نوازند که هرچی در خانه داشته باشند به بهترین شکل ممکن از آنها پذیرایی می کنند
بیدادِ فقدان امکانات
مردم هوفل پلنگی هیچ آشنایی با برق ندارند و طی سالهای گذشته برخی از آنان برای ارتباطات ضروری، تماس با بخشداری، هلالاحمر یا اورژانس هوایی از برخی پنل های خورشیدی اهدایی خیرین برای شارژ کردن تلفنهای همراه خود استفاده میکنند و همین پنل های خورشیدی تنها دستاوردی هست که از تکنولوژی روز جهان عاید این مردم شده است. در کل محرومیت در هوفل پلنگی و نواحی اطراف آن تا حدود مُمبین و پَلُم ها تا هوفل پلنگی، بیداد میکند.
خبرنگار ما می گوید: نهتنها هوفل پلنگی و پَلُم ها، بلکه کل روستاهای محروم مشکلات عدیدهای دارد. این روستای صعبالعبور، نه جاده دسترسی دارد و نه چیزی به نام برق و آب.
وی ادامه داد: در بحث پرواز بالگرد برای انتقال مصدومان یا بخصوص زنان باردار باید گفت این مشکل در نقاط شمال غربی دهدز و سوسن شرقی وجود دارد.
در ادامه گفت: مشکلات در بخش دهدز غربی کم نیستند. همچنین در سوسن از ابتدا که روستای “چِلویر” قرار دارد بگیر تا انتهای آن که شامل فالح و مُمبین میشود، مشکلات زیادی به چشم میخورد که تلاشهای ما در جهت کم کردن این بیشمار مشکلات است. در همین سوسن غربی و حاشیه کارون هم ما کم مشکلات نداریم، شرایط اقتصادی فعلی هم بیش از همیشه باعث افزایش مشکلات شده است، ولی ما از هیچ تلاشی رویگردان نیستیم.
جاذبه های دیدنی
در هوفل پلنگی یک آبشار بسیار زیا به ارتفاع حدود شصت تا هفتاد متر دارد که به نام آبشار «او چیر» در دل کوه عبور می کند وصخره ها و دره ها را در می نوردد تا خود را به رود کارون برساند
این آبشار زیبا چشم انداز منطقه را دو چندان می کند
وجود درختان و باغ های بسیار زیبای مثل گلابی،گردو،انار،انجیر و.. وجود دارد همچنین زمین های حاصلخیزی در ان منطقه مزارع برنج را در نوع خود بی نظیر می کند
#تلخاب سوسن(تلخاب سرکوره یا آبادی ملا شمسعلی مولایی)
دربین رشته کوه زاگرس میانی مناطقی بکر وجود دارد که خوشبختانه تا اندازه ای از گزند مدرنیته بدور مانده اند. که در زیر به شرح یکی از این مناطق می پردازیم که تاکنون به آن هیچگونه توجه ای نشده است. درصورتی که به اینگونه مناطق توجه شود می تواند هم از نظر گردشگری و هم دامپروری وکشاورزی صرفه اقتصادی زیادی داششته باشد.
یکی از این مناطق تلخاب سرکوره(آبادی ملاشمسعلی مولایی) می باشد. که در زیر موقعیت جغرافیایی و ویژگی های آن می پردازیم:
سوسن که خود یکی از بخشهای مهم ودیدنی و زیبای شهرستان ایذه می باشد در شمال شهر ایذه استان خوزستان قرار گرفته است. که از دشتهای حاصلخیز وسرسبز می باشد که رود کارون از میان آن عبور می کند ومحصولات آن خصوصاً برنج آن شهرت استانی دارد. و از اواسط زمستان تا اواخر اردیبهشت بسیار سرسبز ودینی با گلهای رنگارنگ می باشد
سوسن دارای چندین منطقه به نام تلخاب می باشد. اما هر کدام ازاین تلخاب ها اسم اختصاصی نیز دارند.
اگراز سوسن به طرف شرق حرکت کنیم ابتدا به روستای منجفکه می رسیم که روستایی بسیار قدیمی و دارای آثار باستانی فراوان می باشد.و ساکنین آن از طایفه اورک وتیره آراحمدی می باشند.
بعد از منجفکه وارد تلخاب می شویم که خود چندین روستا بنام های زیر دارد:
1. تلخاب برآفتاب چویل که ساکنین ان از طایفه گوروی و تیره محمدشوسنی واز اولاد باندر بودند.
2. تلخاب سرکوره(آبادی ملا شمسعلی مولایی) که ساکنین آن از طایفه گوروی تیره محمد شوسنی و
از اولاد مولا بودند که شرح مفصل آن در پی خواهم آور
3. تلخاب مش قلی در شرق تلخاب سرکوره قرار دارد ساکنین آن از طایفه سهید واز تیره کیشمس بودند وخالی از سکنه می باشد.
4. تلخاب خدا کرم یا کفت گِچ (گِچل یا بلوط کوچک) که به سراک نزدیک است وساکنین آن از طایفه سهید می باشند و به کل نرگسی وسپس به چشمه خاطون وجاده اصفهان ختم می شود.
- تلخاب سوسن(تلخاب سرکوره یا آبادی ملا شمسعلی مولایی)
این روستا حد فاصل بین تلخاب خداکرم ومنجفکه می باشد فاصله آن از ایذه از مسیر ایذه – پیان -کاشان -سوسن حدود 60 کیلومتر است اما فاصله آن از ایذه مسیر سراک -چیوه -تلخاب خدا کرم حدود 29 کیلومتر است که از روستای چیوه تا تلخاب سرکوره جاده خاکی وتازه باز گشایی شده است وحدود 11 کیلومتر است وفاصله تلخاب خدا کرم تا تلخاب سرکوره حدود 8 کیلومتر می باشد.
این روستا(تلخاب سر کوره) دارای درختان بلوط ، کلخنگ ، و بادام وحشی می باشد. ودارای زمین های کشاورزی وسیع در بین جنگل های بلوط می باشد که همه دارای سند رسمی کشاورزی می باشند.و در اواسط زمستان تا اواخر اردیبهشت بسیار سر سبز و پر علف و پر گل وگیاه ودرختان زیبا می باشد.
این منطقه آثار باستانی زیادی دارد و قبلا شهری بزرگ بوده وگویا مرکز حکومتی بوده وبسیار آباد بوده که هنوز از آثار آبادنی آن خودنمایی می کند این منطقه دارای چاهای آب سنگچین وسنگابهای بسیار قدیمی می باشدد که احتمالاً اززیر بهم وصل می باشند. و تشکیل دورشته قنات می دهند وحدود 4 آسیاب آبی با آب آنها کار می کرده که هنوز آثار آنها حتی سنگ وتنوره آنها موجود است. در سالهای پر بارش این قنات ها (که معروف به کوره یا کیره یا کاریز می باشند) جاری و پرآب می شوند. (در سالهای 72 ،91و 98 , 99 ه .ش جاری وپر آب بودند) بطوری که آب آنها چندین آسیاب آبی را می توانستند بچرخانند.
حدود 30 سال پیش با هزینه شخصی # صحنعلی مولایی وکوهیار مولایی که از ساکنین روستا بودند 2 حلقه از این چاه های قدیمی که پر شده بودند لایروبی نمودند یکی به عمق 17 متر ودیگری به عمق 21 متر می باشند که در فصول کم آبی سال اهالی ازآب این چاه ها استفاده می کنند.
اما متاسفانه ، متاسفانه از طرف میراث فرهنگی وگردشگری توجه ای به این منطقه نشده و سود جویان خیلی از آثار باستانی منطقه را از بین برده اند.
این روستا تا سال 1372تقریباً آباد بوده و حدود 30خانوار (که درپینوشت اسامی آنها را خواهم آورد) در آن زندگی می کردند وشغل اصلی آنها دامپروری و کشاورزی سنتی بود.
اما در پاییزسال 1372بعلت یک قتل که توسط یکی از ساکنین روستا(قاتل صفرعلی مولایی ومقتول شیرعلی شاهپوری از طایفه سهید)صورت گرفت ،اهالی روستا به روستای پرچستان گوروی و روستای آسماری مهاجرت کردند.و روستا خالی از سکنه گردید وسود جویان از فرصت استفاده کردند وباعث قطع درختان و تخریب حصار کشاورزی ها وخرمنها وآتش زدن خانه ها وحتی تخریب چاه های آب شدند.
در سالهای اخیر پس از رد خونبها و انجام خونبس بعضی از ساکنین قدیمی بصورت فصلی به تلخاب سر کوره برگشته اند و بدور از هر گونه امکانات (آب و برق گاز وتلفن) و به سختی شغل دامپروری و کشاورزی خود را ادامه می دهند.
این روستا تا بهار1398 بن بست بود وتنها راه ارتباطی ماشین رو آن از مسیر سوسن بود که تا ایذه 60 کیلومتر بود. اما در تابستان 1398به همت مهندس هدایت اله خادمی نماینده مردم شریف ایذه وباغملک در مجلس دهم و دکتر محمدسعید الماسی بخشدار محترم بخش سوسن ومهندس علی مومنی ریس اداره عشایر ایذه و مهندس هیبتی ریس اداره راهداری ایذه جاده تلخاب سرکوره از مسیر سراک و تلخاب خداکرم که حدود 8 کیلومتر بود بازگشایی گردید. ومسیر اهالی این روستا از 60کیلومتر سوسن به 29 کیلومتر تقلیل پیدا کرد.
این جاده بازگشایی شده ضمن خارج کردن این روستا از بن بست می تواند یک جاده استراتژیک برای ساکنین بخش سوسن باشد. زیرا بدون نیاز به عبور از شهرایذه از مسیر منجفکه – تلخاب سرکوره-تلخاب خداکرم-چشمه خاطون سپس به جاده اصفهان و چهار محال و بختیاری وصل شود که راه اصلی این مردم در ییلاق و قشلاق کردن آنهاست.ضمن اینکه راه را 60کیلومتر کوتاهتر می کند گردنه های سخت و نفسگیر وخطرناک سراک را نیز در پیش ندارد و جادهای بدون گردنه است.
من به عنوان زاینده این روستا تعجب می کنم که چگونه مسئولین تا بحال به چنین مناطقی و چنین مسیر هایی توجه نکرده اند، که هم صرفه اقتصادی دارد وهم جزء مناطق گردشگری می باشند.
این منطقه (تلخاب سرکوره یا آبادی ملا شمسعلی مولایی) و کوههای آن در اواخر حکومت پهلوی محمد رضا شاه مورد توجه منابع طبیعی ومحیط زیست قرار گرفت و نقشه وطرح آن به سرپرستی مهندس کلانتر رئیس وقت اداره و آقای داودی کارمند اداره منابع طبیعی ایذه تکمیل گردید. و می خواستند با لوله کشی از کارون ، آب را در همه تنگه ها رها سازند وهر تنگه کوه را با فنس از تنگه دیگر جدا نمایند ودرهرتنگه یک گونه از حیات وحش رها سازند .
اما اتمام این نقشه وطرح و شروع اجرایی شدن آن مقارن گردید با پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن 1357 واین طرح نیز کم کم به فراموشی سپرده شد و تنها رنگهای قرمز آمریکایی آن در روی سنگها و در دل صخره ها هنوز بعد از 41 سال خود نمایی می کند، و دریغ و صد دریغ از کوچکترین توجه به این استعداد خدادادی منطقه!!!!!
پینوشت
اسامی ازدواجی های ساکن در تلخاب سرکوره(آبادی ملاشمسعلی مولایی)درسال 1372
1. ملاقاسمعلی مولایی فرزند ملاشمسعلی 16. علیارمولایی فرزند داراب
2. ملاپنجعلی مولایی فرزند ملاشمسعلی 17. رمضان مولایی فرزند سهراب
3. سردار مولایی فرزند داودعلی 18. میرزاقلی مولایی فرزند ارزانی
4. صحنعلی مولایی فرزند فتحعلی 19. محمدعلی مولایی فرزند ارزانی
5. ملاعلیقلی مولایی فرزند فتحعلی 20. بهلول مولایی فرزند میرزاقلی
6. تیمور مولایی فرزند عالیخون 21. کلاک(امرالله) مولایی فرزند میرزاقلی
7. خونیار مولایی فرزند عالیخون 22. قپونی مولایی فرزند عباسقلی
8. جابر مولایی فرزند عالیخون 23. علی مولایی فرزند عباسقلی
9. ایمور مولایی فرزند تیمور 24. رضی مولایی فرزند مهراب
10.جمال مولایی فرزند محمداسمال 25. گران مولایی(محمدی ) فرزند اله وردی
11. درویش مولایی فرزند محمداسمال 26.روزه بداغی فرزند بیلر
12. جوزعلی مولایی فرزند نجات 27. غریب بداغی فرزند بیلر
13. چراغعلی مولایی فرزند نجات 28. شیرعلی شاهپوری فرزند عزیزاله*
14. داراب مولایی فرزند هویلا 29. روزه شاهپوری فرزند عزیزاله
15.کوهیارمولایی فرزند داراب 30. سبزعلی سعیدی فرزند صیدعلی
اصطلاحات 31- احمدعلی مولایی فرزند محمدعلی
کوره= کیره= کهریز=کاریز= خروجی قنات= مظهر قنات
گِچ= گِچل =درخت کوچک بلوط
شهر ایذه از روزگار باستان تا امروز به نامهای ایزج، ایذه، اوجا، آیا پیر، آنزان، انشان، ایگه، اریگ، ایج، مالمیر یا مال امیر خوانده شدهاست. همچنین میگویند در دوران عیلامی به شهر ایذه «آنزان» میگفتند؛ بعدها به «اینز» و «ایزج» و «ایزه» تبدیل یافتهاست. به علاوه به دلیل وجود زیجهای بسیار در این ناحیه، این شهر به نام اریگ یا ایج خوانده میشدهاست. به عقیده برخی از محققین این شهر در هزاره سوم پیش از میلاد «انزان» نامیده میشد و مرکز ایالت انزان بودهاست. میتوان ایذه را تغییر شکل یافته «انزان» عیلامی نیز دانست.
ایدیده یا ایدیذ عیلامی با توجه به اینکه تمدن عیلام در منطقه کوهستانی فعلی بختیاری قرار داشتهاست و شهر ایدیده از شهرهای مهم آن بودهاست و ایدیذه به معنای شهر کنار آب آمدهاست و به دلیل قرار گرفتن ایذه کنونی در کنار تالاب شط (میانگران) میتوان گفت که ایدیده همان ایذه کنونی بودهاست. شباهت میان حروف ایدیده با حروف ایذه نیز میتواند دلیل براین مدعا باشد.
ایاپیر یا اجاپیر ایاپیر یا اجاپیرکه از اسامی باستانی این شهر میباشد و در کتیبههای اشکفت سلمان نام ایذه آیاپیر یا آجاپیر آمدهاست.
از متون تاریخی چنین برمی آید که انشان یا انزان یکی از ایالتهای مهم دولت عیلام بودهاست و با توجه به گفتههای یاقوت حمودی در معجم البلدان میتوان به این نتیجه رسید که آنزان بر همین منطقه اطلاق میشدهاست زیرا این شهر در روزگار باستان از نواحی آباد بوده و اهمیتی بسزا داشتهاست و به همین دلیل آنزان که نام این شهر بودهاست برتمام ایالت اطلاق شدهاست.
ایزج یا ایذج اکثر مورخین در آثار خود این شهر را با نام ایزج ذکر کردهاند چنانکه ابن حوقل در صوره الارض ابودلف در سفرنامه، مقدسی در احسن التقاسیم حمدالله مستوفی در نزهه القلوب از این شهر با نام ایزج یاد کردهاند.
اصطخری در مسالک و الممالک از ایزج اسم برده و این شهر را جزو خوزستان دانستهاست و قزوینی در آثار البلاد به ایزج اشاره نموده و حدود جفرافیایی و آثار تاریخی آن را ذکر نمودهاست. طبری در تاریخ الرسل و الملوک و ابن ایثر در تاریخ کامل این شهر را با نام ایزج ذکر نمودهاند. در دوره ساسانیان از احداث و توسعه راهها در منطقه سخن به میان آمدهاست. عدهای از مورخین برخی ایل راههای فعلی بختیاری را یادگار آن دوران دانستهاند.
ایذه در روزگار ایلامیان آیاپیر، آنزان نامیده میشد. از واپسین روزگاران هخامنشی خاستگاه الیماییها(بازماندگان ایلامیان) بودهاست که همزمان با دورهٔ سلوکی- پارت، بسته به شرایط قلمرو خود را گسترش میدادند. پیکره{مجسمه} مفرغین مرد شمی از آن دورهاست. در دوره ساسانی به نام ایذه خوانده شد و با گشودن آن به دست مسلمانان ایذج نامیده شد. اتابکان لر که در سدهٔ پنجم هجری پدیدار شدند، بدان مالمیر میگفتند، نامی که همچنان بر سر زبان هاست. از دههٔ ۱۳۳۰ شهر دگر باره ایذه نامیده شد. نام ایذه نامی بسیار باستانی است و از دوران پیش از ساسانیان رایج بودهاست. این شهر در دورههایی نامهای دیگری نیز داشتهاست نام مالمیر که همان مال امیر است (مال در زبان لری بختیاری به معنی خانهاست) بیشتر در زمان هزاراسفیان که به اتابکان لر بزرگ مشهور شدهاند کاربرد داشتهاست.
واژه باستانی ایذه در سدههای اخیر به کلی فراموش شده بود تا این که در زمان پهلوی اول، بار دگر زنده شد و در تیرماه ۱۳۱۴ هـ. ش، از سوی فرهنگستان ایران به نام پیشین خود، ایذه نامگذاری شد.[۴]
از آثار به دست آمده ایذه از جمله نگارهها و نقش برجستههای عیلامی (اولین حجاریهای ایران باستان قبل از هخامنشیان)، میتوان نتیجه گرفت که آنجا مرکز مهمی در زمان عیلامیها بودهاست. این آثار به دو دسته آثار عیلام قدیم و نو تقسیم میشود که به شرح زیر میباشند: دوره عیلام قدیم: این دوره به سلسله سیمشکی متعلق است که چندین بار توسط حاکم اور نابود گشت.[۵] آثار باقیمانده از این دوره به شرح ذیل است: الف) نقش برجسته شاهسوار: شاهسوار جایگاهی باستانی در حومه ایذهاست که در آن آثار باستانی از جمله نقش برجستهای متعلق به دوره عیلام قدیم (قرن ۲۰ ق. م) واقع شدهاست. این نقش برجسته به احتمال زیاد نمایانگر صحنه بارعام یک پادشاه یا ابراز بندگی در مقابل یک خدا است. ب) نقش برجسته خونگ اژدر: این جایگاه به خونگ نوروزی نیز معروف است و در نزدیکی دریاچه میانگران (۱۲ کیلومتری شمال ایذه) واقع شدهاست که نقش برجستههای آن مانند شاهسوار حجاری شدهاست. دوره عیلام نو: ایذه در دوره عیلام نو «آیاپیر» نامیده میشدهاست و پادشاهان آن به صورت مستقل زیر نظر سوخالماهو وزیر اعظم عیلام حکومت مینمودند. حکومت عیلام در این دوران به صورت اتحادیهای بود و متشکل از تعدادی حکومتهای محلی مستقل اداره میشد.[۶]
آثار این دوره عبارتند از: کول فره (کول فرح): کول فره برسی دره مانند در کوههای اطراف دشت، واقع در ۷ کیلومتری شمال شرقی ایذهاست که در عصر عیلام نو به عنوان نیایشگاهی باز مورد استفاده قرار میگرفتهاست. در این شکاف ۶ نقش برجسته به همراه نوشتارهای عیلامی (میخی) اطلاعات تاریخی ارزشمندی را در اختیار میگذارند. بیشتر این نقش برجستهها مراسم مذهبی یا میهمانیهای هانی شاه، پسر تاهی هی (تاخی هی) حاکم دست نشانده آیاپیر از طرف شوتروک ناهونته را یادآور مینمایند. از نکات جالب توجه این نقش برجستهها میتوان به آداب و رسوم امور مذهبی عیلام اشاره نمود که در آن کاهنان در حال قربانی کردن حیوانات و نوازندگان در حال نواختن موسیقی و مردم یا بزرگان دارای حالتی خاص (شاید حالت خلسه) در نیایش و حمل خدایان میباشند.[۷]
روستای کهباد یک (شهید مرادیها): نقش برجسته شهسوار یکی از سنگ نوشتههای مربوط به دوره عیلامی میباشد که در انتهای جاده منتهی به این روستا در دل کوه نقش بستهاست. قبرستان شهسوار، از گورستانهای باستانی پوشیده از شیرهای سنگی منطقه بختیاری، در این روستا واقع است.
اشکفت سلمان: تنگهای در کوه الهک واقع در جنوب غربی ایذهاست. در این تنگه چهار نقش برجسته وجود دارد که تمامی آنها به هانی تعلق دارند که بیشتر به خانواده سلطنتی و خدایان اشاره نمودهاست. در این جایگاه باستانی روزگاری نیایشگاه «تاریشا» وجود داشتهاست.
براساس برخی روایات تاریخی، اسکندر پس از ورود به ایران و توقف در همدان به خاطر مرگ هفستیون سردار جوان خود سخت آشفته شد و دستور داد که یالهای اسب و قاطرها را بچینند و کنگرههای برج و باروها را برافکنند. سپس غیب وی وی از طرف ژوپی تر، هفستیون را نیم خدایی نامید و برای آمرزش وی قربانی طلب کرد. بالاخره اسکندر برای اینکه در جنگ تسلی بیابد، به مملکت کوسیها رفته و پس از مطیع کردن آنها شکار انسان ترتیب داد و امر نمود تفاوتی بین مرد و زن، بزرگ و کوچک نگذاشته و همه را بکشند و این قصابی وحشتانگیز را قربانی دفن هفستیون نامید. این حادثه در کوههای بختیاری در ایذه اتفاق افتاد.[۸]
از این دوران و سپس از دوران پارتی چندین مجسمه و چند نقش برجسته و… باقیماندهاست. از این زمان به بعد، ایذه مستقل اداره و به نام الیمائید خوانده میشد. آثار این دوره عبارتند از: خونگ یارعلی وند: در این جایگاه باستانی که در ۳ کیلومتری خونگ اژدر واقع شدهاست، نقش برجستهای شامل دو فرد الیمایی در یک مراسم آیینی وجود دارد. خونگ کمال وند: این جایگاه باستانی در ۴ کیلومتری شمال خونگ یار علی وند واقع شده و دارای نقش برجستهای به همراه کتیبهای الیمایی است. خونگ اژدر:[۹] (۱۴۲ ق. م) درست پشت تخته سنگی که نقش برجسته عیلام قدیم قرار داشت، نقش برجستهای متعلق به زمان پارتیها قرار دارد که مهرداد دوم شاه اشکانی را به همراه افراد بلندپایه الیمایی نشان میدهد. قلعه کژدمک: در ارتفاعات خونگ اژدر قلعهای از لاشه سنگ و ساروج و خشت با تاقهای هلالی و سنگی واقع شده که در این ناحیه به «قلعه کژدمک» معروف است. این قلعه احتمالاً در زمان اردشیر ساسانی متروک شدهاست. ایذه در دوره ساسانی نیز از شهرهای آباد و پرجمعیت بهشمار میرفت و آتشکده آن تا زمان هارون الرشید برقرار بودهاست.[۱۰] از روزگار خلافت عمر بن الخطاب، واژه ایذه عربی شد و آن را ایذج خواندند. اولین رویارویی این مردم استقلال طلب تاریخ ایران با مسلمانان در سال ۱۷ هـ. ق (۶۳۸ م) رخ داد. در این واقعه نعمان بن مقرن مزنی، سردار عرب به خوزستان آمد و پس از گشودن رامهرمز، به ایذه رفت و با شیرویه حکمران آنجا صلح نمود و شهر تسلیم شد.[۱۱] در سال ۲۲ هـ. ق اولین درآمد حاصل از خراج ایذه و رامهرمز به حکومت بصره تخصیص یافت. در سال ۲۹ هـ. ق مردم ایذه در برابر ابوموسی اشعری حاکم بصره سر به شورش برداشتند، ولی کاری از پیش نبردند.[۱۲] شهر ایذه در زمان خلفای عباسی، کرسی ولایت بود و «ایذج الاهواز» خوانده میشد، تا با محلی دیگر به همین نام در نزدیکی سمرقند اشتباه نشود.[۱۳] این شهر در سده ۶ هـ. ق، در دوران مغول، مرکز حکومت اتابکان لرستان یا امرای فضلویه بود که از ۵۵۰ هـ. ق توسط ابوطاهر در سرزمین لر بزرگ و بخشی از خوزستان حکومت میکردند[۱۴] و برای نخستین بار آنان بودند که ایذه را مالمیر یا مال امیر (ملک امیر) نامیدند.[۱۵] نخستین بار ابن بطوطه در نیمه نخست سده ۸ هـ. ق آن را به صورت مال امیر در سفرنامه خود آوردهاست:
«از تستر (شوشتر) حرکت کردیم. سه روز از کوههای بلند راه میرفتیم تا به شهر ایذه رسیدیم، ایذه را مال الامیر نیز مینامند.[۱۶]»
آثار دوره اتابکان لر بنایی از لاشه سنگ است که در اشکفت سلمان پس از حفاری نمایان شد. پس از برافتادن حکومت اتابکان در ۸۵۷ هـ. ق ایذه رو به خرابی گذارد و ساکنان آن به کوچروی روی آوردند.[۱۷] همچنین آثار دوره ایلخانی و مغول از جایگاه باستانی به نام تاق طویله به صورت بنایی سنگی - گچی با آثار گچبری و کاشی کاری در شهر کنونی ایذه به دست آمدهاست. از دوره صفویه گورستانی با شیرهای سنگی در شاهسوار وجود دارد که البته تا دوره قاجار هم از آن استفاده میکردند.
یاشوسن به گفته بعضی مورخان همان محل قصر شوسن مذکور در تورات است که در ایذج بوده. لایارد، عالم انگلیسی مدتی از عمر خود را در ایذه گذرانید. ۱۴ مورد آثار باستانی مربوط به سلسلههای ماقبل میلاد در آن وجود دارد از جمله ایلامیها. از دیگر آثار معروف باستانی این شهرستان میتوان اشکفت سلمان و کول فرح و خنگ اژدر یا روستای شمی و… نام برد لازم است ذکر شود که مجسمه ایاپیر از روستای شمی کشف شدهاست. پل ایذج یکی دیگر از آثار باستانی ایذه میباشد، این پل از شگفتیهای قابل توجه تاریخی است، زیراجنس آن ازسنگ و ملات ساروج بوده و بر روی بستر رودخانهای خشک و بسیار عمیقی بنا شدهاست. همچنین در ایذج آتشکدهای قرار داشتهاست که تا زمان هارون الرشید فروزان بودهاست. بردگوریهای موجود در کوههای ایذه و بختیاری نیز حکایت از دین اهالی آن پیش از اسلام و در ایران باستان زرتشتی دارد. شیرهای سنگی بردشیر نیز از آثار باستانی ایذه بهشمار میروند که البته نمونههای بسیاری در دیگر نقاط بختیاری یافت میشود. اما متأسفانه در این شهر علیرغم آثار باستانی فراوان موزهای وجود ندارد. موزهای که میتواند معرف فرهنگ و پیشینه این سرزمین با تمدن باشد.
علیرغم آب وهوای مساعد، وجود پتانسیلهای طبیعی و تاریخی گردشگری نظیر:
بافت قالی و قالیچههای بختیاری از دیرباز در ایذه، مانند سایر مناطق بختیاری رونق داشتهاست. قالی بختیاری نوعی قالی کهنِ ایرانی است که در آن از نقشهای حیواناتی همچون بز کوهی (کل، پازن) و کبک و… در کنار نقش گل و بوته بهره گرفته میشود البته عمده شهرت قالیهای بختیاری به دلیل بکارگیری اشکال هندسی و ذهنی باف همراه با رنگ و پشم و الیافِ طبیعی در آن است.
از دیگر صنایع دستی ایذه میتوان گلیم بافی، نمد مالی، گیوه دوزی، چوقابافی، شیرسنگی تراشی و… نام برد.
زبان اهالی این شهر، لری بختیاری است و مردم آن از طوایف ایل بزرگ بختیاری هستند.
امامزاده سلطان ابراهیم (ع)
منطقه دیناران در استان چهارمحال و بختیاری شهرستان اردل واقع شده است این منطقه وسیع دارای مناطق بکر و دست نخورده ای می باشد از جمله آبشار زرد لیمه جنگل های بلوط بادره و عزیز آباد چشمه دیزان ،چشمه سلیمان ،چشمه خواجه چشمه چهار موران،چشمه ی توران، چشمه لشتر 1و2 و کهریز های عباس آباد وگرده پینه وروپینه امامزاده بی بی عزیز،کوه گره،کوه ملی،دشت بزرگ چویلان ودشت بزرگ چهارموران و شهرک لشتر 1 ولشتر 2 و شهرک قراب و جو سیب،باغ های انگور عباس آباد،شیلات های پرورش ماهی قزل الا در روستای عزیز آباد و چهار موران وبادره ...همچنین منطقه دیناران قطب تولید جو،گندم،نخود،سیب زمینی،لوبیا،گردو و یونجه می باشد .دارای عشایر غیور بختیاری از از ایل هفت لنگ باب دیناران می باشد ، که در اکثر روستا ها وسیاه چادر ها ساکن می باشند.که مردمی بسیار سخت کوش و مهمان نوازهستند شغل اصلی مردم منطقه ی دیناران کشاورزی ودامپروری است. مسیر رسیدن به دیناران:
1- شهرناغان، شهراردل، بهشت آباد، کاج، کریم آباد رستم آباد سمت چپ شروع جاده دیناران حدود 30 دقیقه
2- شهرجونقان ، تنگ درکش ورکش، کاج ،کریم آباد رستم آباد سمت چپ شروع جاده دیناران حدود 30 دقیقه
3-کوهرنگ، دوآب وصمصامی شهردشتک، آلیکو،رستم آباد سمتراست شروع جاده دیناران حدود 30 دقیقه
از آنجا که منطقه شالو ومنگشت از مناطق بسیار زیبای سلسله رشته کوه های زاگرس در شهرستان ایذه و حد فاصل شهرستان باغملک تا مرز استان کهگیلو وبویراحمد است ومنطقه ای بکر با پوشش گیاهی وجانوری متنوع است وجزئ مناطق حفاظت شده می باشد اما و اما و...... متاسفانه افرادی سود جو و از خدا و طبیعت بی خبر با آتش زذن، بریدن درختان برای ذغال و شکار جانوران آن ،این طبیعت زیبا را دارند بکام نابودی می کشند ما طبیعت دوستان وهیت کوهنوردی شهرستان ایذه عاجزانه از متولیان محیط زیست ومنابع طبیعی وهمه طبیعت دوستان ومردم فهیم و عزیز این مناطق می خواهیم که بیشتر تلاش کنند وجلوی نابودی این منطقه زیبا را بگیرند وافراد سود جو و نابود کننده طبیعت را به محیط زیست ومنابع طبیعی ونیروی انتظامی معرفی کنندتا این میراث گرانبها برای نسل های آینده حفظ شود.
دیگران کاشتند و ما خوردیم
ما بکاریم تا دیگران بخورند
1. نام منطقه :منطقه حفاظت شده شالو و منگشت
2. تاریخ تاسیس منطقه از ابتدا تا کنون
این منطقه در سال 1378 به مناطق حفاظت شده استان پیوست.
3. موقعیت عمومی منطقه
منطقه شالو و منگشت واقع در حوزه شهرستان ایذه بخش دهدز و در موقعیت جغرافیایی 50 درجه و 40 دقیقه تا 50 درجه و 15 دقیقه طول شرقی و 31 درجه 35 دقیقه تا 31 درجه و 45 دقیقه عرض شمالی است .
4. وسعت منطقه
و سعت این منطقه 12553 هکتار می باشد.
5. ویژگی و سیمای عمومی منطقه (شامل وضعیت توپوگرافی، چشم انداز، پوشش گیاهی، وضعیت عمومی حیات وحش و گونه های شاخص و کریدور ها)
این منطقه مشرف به دریاچه سد کارون 3 می باشدو در سلسله جبال زاگرس با حداکثر 3316 متر ارتفاع از سطح دریا قرار دارد.کوه های برفگیر و دارای پوشش جنگلی مناسب، مناظر بسیار جذاب و دیدنی بوجود آورده است پوشش گیاهی این منطقه عبارتند از بلوط ، کلخونک ، انجیر وحشی ، کیکم ، بادام ، زالزالک ، گون و گیاهان تیره گرامینه.از پرندگان انواع چکاوک و گنجشک ، کبک ، تیهو و ....را می توان نام برد پستانداران شامل گرگ ، شغال ، خرس ، روباه معمولی و .... می باشند.
6. جاذبه های اکوتوریستی
• پرنده نگری
• همان گونه که بیان شد این منطقه شامل بخشی از سلسله جبال زاگرس بوده و در نتیجه قابلیت فعالیت های کوهنوردی را نیز دارا می باشد.
7. وضعیت عمومی اقتصادی و اجتماعی
فعالیت های عمده اشخاصی که دارا ی زمین هستند کشاورزی بود و کسانی که زمین ندارند به دامداری مشغول هستند.