مالمیر

مالمیر

معرفی مناطق بختیاری و پیشینه ی آنهاودرج نکات علمی،ادبی وگردشگری
مالمیر

مالمیر

معرفی مناطق بختیاری و پیشینه ی آنهاودرج نکات علمی،ادبی وگردشگری

وحدت مایه ی رحمت است

دکتردرویش پور چگونه می تواند کویرتفرقه یاچشمه سار وحدت در ایذه و باغملک شود؟


شهرهای ایذه وباغملک هم اینک از«فقروبیکاری-توسعه نامتوازن ومحرومیت-عملکردهای سلیقه ای-افزایش وضعیت بدمعیشتی واقتصادی-بکارگیری برخی نیروهای ناکارآمددر سطح ادارات-دچاریک موج نارضایتی عمومی ازنماینده فعلی-سوءاستفاده افراد فرصت طلب از موقعیت های فراهم شده- سایه ی سنگین زر و زور وتزویر-افزایش چندبرابری بزه کاری-فزونی اعتیاد-غرورکاذب، بی میلی به رفع کدورتها-درگیری های خونین طوایفی-ترجیح لجبازی بروحدت و رفاقت-منفعت گرایی برخی افراد خود اندیش-تعرض مردم نماها به حقوق شهروندان –طومارنویسی واهی توسط برخی افراد مردم نما که آنرا به یک شغل در دستگاه قضایی خوزستان تبدیل کرده اند- عدم توجه واستفاده بهینه از نظر ونگاه افرادمخلص ، به حاشیه کشاندن اشخاص دلسوزدر شهرهای ایذه وباغملک- موج سواری برخی پیمانکاران از صداقت و نداری مردم وجوانان-موج سواری طوایف گران سطحی نگر و خوداندیش-ترجیح شایعات و شایعه پرستی-کم رنگ شدن مصلح اندیشی وفزونی محافظه کاران-افسردگی ادارات-تجویزوترویج بی اعتمادی وامثالهم » از اعم مشکلات ایذه وباغملک است که نیازمند یک تیم مشاوره ی قوی از استعدادهای درخشان وتوانمند مجموع طوایف می باشد . که خوشبختانه بستر این حرکت در این مرحله از انتخابات مجلس فراهم گشته است.

-1
چندین مرحله دکتر درویش پور در انتخابات مجلس شرکت کرده و در فرصتهای مناسب هم برادری وصداقت را اثبات نمود و خلف وعده نکرد و دربرخی مواقع مظلوم واقع شد.
-2
دکتر درویش پور هرگاه بستری برایش فراهم شد شجاعانه درعمل وبیان ابراز وجود کرد و می تواند با حضور خویش در کرسی مجلس که محل پرسشگری و نظارت وپاسداری وامانتداری ملت است با استفاده از ظرفیت های موجود به«تریبون فروشی»این حوزه پایان دهد.
-3
دکتر درویش پور می تواند باعبور از افرادسطحی نگر به درگیریهای طوایفی در شهرهای ایذه وباغملک با استفاده از مشاوره وجذب نیروهای تاثیرگذار از طوایف مختلف به این معضلات پایان دهد.
-4
هواداران دکتر درویش پور که تعدادشان در ایذه وباغملک همه روزه رو به فزونی است می توانند با برداشتن گامهای وحدت آفرین به رفع کدورتها وبی اعتمادی ها در ایذه وباغملک کمک شایانی نمایند حال آنکه هواداران سیدجمال طباطبایی از چنین پارامتری برخوردار نیستند وظاهرا" به همان گشت های خانه به خانه شبانه اکتفاءکرده اند. که این نحوه جذب رای از نگاه مردم ایذه وباغملک مردود است.
درپایان به فرموده امام راحل مردم قیم نمی خواهند. ولی خواهش بنده در این مرحله از انتخابات این است که «دقیق وهوشمندانه، بدون ملاحظه های پیمانکاری،سیاسی،اجتماعی،طوایفی،فردی ولجبازی،کینه توزی ومعیشتی،انتقام جوئی وخوداندیشی»عمل کنیم .زیرا این واژه ها ریشه درایجاد فاصله میان انسان وانسانیت ،نسل کشی استعدادهای توانمند دارد.ازطرفی دیگر وقتی ملت ایران گام در«اردیبهشت»می گذارد روزهای خون وحماسه،ترورمبارزه،نان وآزادی،استقلال وپیشرفت،اعتصاب وبی اعتمادی،تحول طلبی وحق خواهی در اذهان عموم تداعی خاطر می شود.که پیش از انقلاب اسلامی ، دل در گِروِ ارزشهای والای انسانی واسلامی داشتند ومحوِاندیشه های باطل را در سر می پروراندند،آنروزها اردیبهشت تداعی گرِبهارمقاومت وسرسبزترین ایام دلاوریها برای رهایی ملت از چنگال ستم شاهی و استکبارجهانی بود هر روز آنها درصدد انجام یک توطئه برای محوکردن استقلال واقتدارو آزادی ملت ما هستند وخوشبختانه مردم فهیم وآگاه ایران اسلامی هربار توطئه ی آنها را با «یک قیام آگاهانه»پاسخ داده است.و سرانجام این نظام مقدس اسلامی به مددلبیک های مردمی و شجاعت امام راحل و درایت یارانش ،توطئه ها را پشت سرگذاشت و اینک درسی وچهارمین طلوع خورشیدانقلاب اسلامی شما ملت ایران پرچم دار «بیداری اسلامی و وال استریت انسانی»درجهان هستید.ودر پرتوکرامت انسانی نگاه مظلومان جهان به شماست. به تعبیر دیگر شماملت ایران با تشکیل «جمهوری اسلامی ایران»راهی را خلاف مسیروخواسته های استکباری جهان وقدرتهای سلطه طلب ،برای کسب استقلال . آزادی و تکامل سعادت انسانی در ابعادمختلف برداشته اید و از نگاه مخالفان ودشمنان به«جرمی نابخشودنی »مرتکب شده اید ، آنها تلاش می کنندتا با همیاری فرصت طلبان وطن فروش داخلی ایران به کمتر از پذیرش سرسپردگی ایران اسلامی به «فرهنگ و رسوم آنها»راضی نشوند. آنها در چنین مواقعی با سلاح های «بحران سازی،تشنج آفرینی، وارونه جلوه دادن حقایق و ممانعت ازبروزحقایق از داخل ایران،دلسردکردن ملت،ترویج شایعات،تخریب معتمدان،موج سواری براحساسات»درمیان ما رخنه می کنند و میان ما نفاق وتفرقه ایجاد می نمایند.درصورتیکه همه ی ما مسلمان وتابع دستورات کتاب الهی قرآن هستیم و یکی از راههای مأیوس کردن دشمنان وبدخواهان حضورقاطع مردم وجوانان درپای صندوقهای رای و له کردن دشمنان در زیر یک بندانگشت خویش است.
الهی چنان کن سرانجام کار توخشنودباشی و ما رستگار

مدارج علمی و سوابق پژوهشی دکتر درویش پور:

-1
دارای دو مدرک دیپلم در رشته های  علوم تجربی  و  اقتصاد
-2
دارای مدرک فوق لیسانس علوم سیاسی  از دانشگاه امام صادق(ع)
-3 
دارای مدرک  دکترا در رشته علوم سیاسی  (روابط بین ا لملل )از کشور هندوستان
-4
عضو هیأت علمی  دانشگاه آزاد اسلامی
-5
تألیف کتاب "ناسیونالیسم در جهان عرب"
-6
تألیف پایان نامه دکتری به زبان انگلیسی با عنوان "وحدت در عین گوناگونی در کشور ایران ومقایسه آن با هندوستان".
-7
چاپ مقالات متعدد وتدوین منابع درسی برای دانشجویان
8-  
تدریس دروس علوم سیاسی ، حقوق،تاریخ و زبان انگلیسی در دانشگاههای استان به مدت 17 سال
سوابق اجرایی وکاری:
-1
عضو جهاد سازندگی شهرستان ایذه در سال های 1360تا1362
-2  
معاونت آموزشی ودانشجویی دانشگاه آزاد اسلامی واحد ایذه
-3
ریاست دانشکده ی حقوق وعلوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی اهواز
-4  
دبیر خبر صدا وسیمای خوزستان در سال 1381
-5  
مدیریت گروههای آموزشی
-6  
عضویت در شورای پژوهشی ، شورای آموزشی

 

ایذه وکتیبه های میخی آن

برای بسیاری از گردشگرانی که علاقه‌مند به بازدید از مکان‌های تاریخی و محوطه‌های باستانی کشور عزیزمان، ایران هستند، شاید بارها این سوال پیش آمده باشد که تاریخ و قدمت زندگی متمدن در این سرزمین به چه زمانی بازمی‌گردد؟ مسلما نمی‌توان عدد و تاریخ دقیقی را در پاسخ به این پرسش عنوان کرد، اما آثار برجای مانده و شواهد باستانی نشان می‌دهد زمان زندگی مردمانی که از نظر صنعت، هنر و فرهنگ به مراحل بالایی از پیشرفت دست یافته بودند، چه در شرق و چه در غرب ایران، به بیش از 6 هزار سال می‌رسد.یکی از مناطقی که می‌توان رد پای این تاریخ را در آن دنبال کرد، شهر باستانی ایذه در استان خوزستان است که با داشتن سنگ‌نگاره‌های فراوان به شهر نگارکنده‌های سنگی و صخره‌ای ایران شهرت یافته است. ایذه در شمال شرقی استان خوزستان و 205 کیلومتری شهر اهواز قرار گرفته، اما از آنجا که منطقه‌ای کوهستانی است آب و هوایی مطلوب دارد و به همین علت در دوره‌های مختلف تاریخی همواره مورد توجه بوده است.

همه می‌دانیم که نخستین زندگی‌های متمدن بشری در کنار رودها شکل گرفته‌اند، (مثل تمدن بین‌النهرین در میان رودهای دجله و فرات یا تمدن بزرگ مصر در کنار رود نیل) در جنوب غربی ایران نیز وجود رودهای پرآبی چون کارون و دز مهم‌ترین دلیل شکل‌گیری زندگی در نزدیکی آن و در شهر باستانی ایذه است.

نام ایذه در روزگار عیلامیان «آیاپیر»، در زمان هخامنشیان «آنزان» (انشان)، در دوره اشکانیان «الیمایی» و در دوره ساسانی «ایذه» بود که با ورود اعراب به صورت «ایذج» درآمد، در زمان اتابکان به آن «مالمیر» یا «مالامیر» گفتند و از دهه 1330 بار دیگر نام ایذه را برای آن در نظر گرفتند. جالب آن است که در این منطقه از تمام دوره‌های یاد شده آثار ارزشمندی وجود دارد که برای علاقه‌مندان به مقوله‌های فرهنگ، تاریخ و باستان‌شناسی بسیار شگفت‌انگیز است و البته صحبت از همه آنها در اینجا امکان‌پذیر نیست. برای معرفی این آثار بهتر است ابتدا به سنگ‌نگاره‌های بر جای مانده از دوره عیلامی‌ها اشاره کنیم.

بزرگ‌ترین کتیبه خط میخی

اشکفت سلمان، در اصل نام تنگه‌اى در کوه الهک واقع در شمال غربى ایذه است که 4 نقش برجسته از دوره عیلامیان را در خود جای داده است. اشکفت سلمان در زمان عیلامی‌ها و حتی تا هزاره‌های بعد از آن نیز مکان مقدس و نیایشگاه بوده است. برای همین به آن نیایشگاه «تاریشا» هم گفته می‌شود که برگرفته از نام یکی از ایزدبانوهای عیلامی است. از میان 4 سنگ‌نگاره این منطقه دوتای آنها درون غار و دوتای دیگر بیرون از غار اشکفت شکل گرفته‌اند و همه آنها متعلق به یکی از شاهان محلی عیلام به نام «هانی» (2700 پیش از میلاد) است. نگاره‌های اشکفت سلمان از چند جهت دارای اهمیت هستند: یکی آن که بزرگ‌ترین کتیبه به خط میخی عیلامی در آنجا نوشته شده است. دیگر آن که برای نخستین بار تصویر یک زن دوشادوش نقش یک مرد در مراسم آیینی دیده می‌شود. در این تصاویر شاه همراه با همسر و فرزند کوچکش در حال انجام مراسم دینی و ادای احترام به خدایشان دیده می‌شوند، اما متاسفانه به دلیل فرسایش حاصل از عوامل طبیعی و انسانی و عدم محافظت صحیح، تشخیص بخش‌های زیادی از این سنگ‌نگاره‌ها دشوار است. با توجه به نوشته‌های میخی اطراف تصاویر چنین برمی‌آید که هانی (شاه محلی عیلام) خواسته تصاویر خود و خانوادهاش بر کوه مقدس، نقش شوند تا الهه تاریشا از آنان محافظت کند. همچنین در بخش‌هایی از این کتیبه به اعمال دینی و قربانی‌هایی که برای خدایان کرده اشاره می‌کند و از آنان می‌خواهد که خانواده و سرزمین او را در پناه خود نگه داشته و کسانی را که در آینده به این نگاره‌ها آسیب بزنند یا اشیای ارزشمندی را که گویا در آن نیایشگاه قرار داده بوده، به سرقت ببرند، نابود کرده و به نفرین و نیستی دچار کنند. (ای کاش آنان که به عمد این نگاره‌ها را تخریب می‌کردند خواندن خط میخی عیلامی را بلد بودند!)با همه آسیب‌هایی که به آثار این منطقه وارد شده است، بازهم می‌توان شکوه آیاپیر را بر سینه کوه احساس کرد و به آن تمدن چند هزار ساله بالید.

گورستان ونقش برجسته شهسوار

 

نقش برجسته و گورستان شیر سنگی شاهسوارنقش برجسته شاهسوار یا شهسوار ، در 7 کیلومتری شمال شرقی ایذه و نزدیکی تالاب " بوندان " قرار دارد . قدمت این نقش برجسته همانند نقش برجسته خنگ اژدر 1 (خنگ اژدر) مربوط به ۴۰۰۰ سال پیش و زمان حکومت ایلام کهن بوده و یکی از قدیمی ترین نقش برجسته های ایران می باشد. این نقش برجسته کوچک از دوره ایلام کهن بر پیشانی کوه  حجاری شده و در نزدیکی آن  بقعه ای با ریشه های معماری ایلخانی و ورستانی گسترده با شیرهای

قلعه مدرسه ایذه

 


قلعه مدرسه ایذه

چهارشنبه, 09 فروردین 1391 میراث فرهنگی ایذه

اولین بنا از سمت چپ به راست بنایی با سنگ و ملاط گچ نیم کوب موسوم به قلعه مدرسه(رباط یا اقامت گاه هایی میان راهی روزگار اتابکان لر بزرگ را گویند که علاوه بر ارزش اقامتی مسافران، اقامت گاه عرفا و گوشه نشینان بوده است). اشاره صریح ابن بطوطه طنجی در سفر نامه اش که بصورت روزشمار به پاره ای از سفرش در مسیر خوزستان- اصفهان پرداخته است، به این بنا و اوقاتی که در آن سپری کرده است، اهمیت مستند بنا را یاد آوری می نماید.

قلعه مدرسه ایذه
دومین بنا متعلق به دوران قاجار، بنای پوشیده ای بوده که با سقفی تاق و تویزه به صورت فضای بسته با پلان هشت ضلعی تنها با یک در به بیرون ارتباط دارد به خاطر فضا های معماری درونی و روزنه های قراول و تیر اندازی به تمام وجوه هشت گانه، بنایی صرفا" دفاعی و غیر مسکونی بوده که به احتمال زیاد در مواقع خطر توسط نیروهای حافظ جاده برای مقابله با راهزنان در شرایط تدافعی مورد استفاده قرار می گرفته است.سومین بنا متعلق به دوران پهلوی با ممصالح سنگ لاشه و ملاط گچ نیم کوب و سیمان است.

 

گاگریوهای بختیاری ها(سرودهای غمگین قوم بختیاری)

بویسنده مصطفی علیزاده


گاگریوهاوغمانه‌های‌بختیاری

سور و سوگ دو پدیده و واقعیت مهم در زندگی اجتماعی بشر است که خاستگاه و مبنای عادات ، رسوم ، باورها و آیین های فراوانی شده اند. این رسوم و سنن که با مراحل گذر زندگی اجتماعی در پیوند می باشند ، در بافتها و ساختارهای سنتی پررنگ تر ، طولانی تر و مفصل تر برگزار می شوند. در میان بختیاری ها نیز که هنوز به سنن و رسوم گذشته دلبستگی و تعلق خاطر فراوان نشان داده می شود ، سور و سوگ جایگاه ویژه ای دارد. سوگ و عزاداری  مهمترین ، عمومی ترین ، مفصل ترین ،بزرگ ترین ، طولانی ترین ، شلوغ ترین و پرهزینه ترین رسم و سنت در میان بختیاری ها قلمداد می شود. تجلیل و نکوداشت  مقام درگذشتگان در میان بختیاری ها بسیار حائز اهمیت و مورد توجه است. در این راستا برای تامین این غرض و امر مهم رسوم و آیین های گوناگونی در بین آنان متداول شده است. یکی از این رسوم و سنتها «گاگریو خوانیدر مراسم عزاداری و سوگواری است.

گاگریوه ها سروده های حزن آور و غمانه های جانکاه و غم انگیزی است که عزاداران و سوگمندان به گاه سوگ و ماتم ، به همراه شیون و زاری و مویه و ناله به گویش محلی می خوانند. در باره وجه تسمیه «گاگریو» یا «گاگریوه » یا « سرو» و معنا و مفهوم آن می توان نظرات مختلفی را ابراز کرد. شاید «گاگریوه » از «گا» گرفته شده باشد که ریشه در زبان کهن ایران باستان دارد و اصل آن « گات» به معنی سرود می باشد و «گاگریو» به معنای سروده های گریه آور یا سروده هایی که به هنگام گریه و حزن خوانده می شود. از نگاه دیگر« گا» (گاو)در گویش محلی کنایه از «بزرگ» و به معنای سروده های طولانی و بزرگ نیز است. زیرا گاگریوه ها و گریه های سوگ بسیار طولانی و ادامه دار است. «گاگریو ها» به مفهوم «گو» (گوی – بگوی) و« گریو» یا « بگریو» ( گریه کن) در معنای کلی بگو و بخوان و گریه بکن (گوی و گریو یعنی هم می گویند و هم گریه می کنند) نیز می آید. در مراسم سوگواری زنانه مرسوم است وقتی زنی چند بیت گاگریو می خواند ، زنی دیگر با چند بیت گاگریو پاسخ می دهد و زنان گریه می کنند. شاید علت این نامگذاری همین باشد که یکی می خواند و دیگری جوابش می دهد. در تبیین مفهوم گاگریو می توان به این موضوع نیز اشاره کرد که گاگریو به معنی گاه ، زمان و هنگام گریستن نیز برداشت می شود. زیرا  سرودن گاگریوه  معمولاً به همراه گریه و زاری می باشد.
گاگریو ها هر معنا و مفهومی که داشته باشند ، پیشینه ای بسیار دیرین و کهن دارند. بخشی از فولکلور ،ادبیات شفاهی و فرهنگ عامیانه را در بر می گیرد که برای کمتر فرد بختیاری ناآشنا می باشد. هیچ مراسم سوگ و ماتمی یافت نمی شود که گاگریوه ها در آن حضوری پر رنگ نداشته باشند. اشعار فولکلوریک یا همان ادبیات عامیانه که در بین بختیاری ها اصطلاحاً « بیت » نامیده می شوند ، سراینده و زمان رواجشان  بر کسی معلوم نیست ، سینه به سینه و نسل به نسل منتقل شده تا به زمان حال رسیده است. بر خلاف اشعار دیگر ویژگی بارز گاگریوه ها آن است که صرفاً به گویش محلی سروده و خوانده می شوند. این اشعار بسیار کهن چنان انعطاف پذیر هستند که« معمولاً با تغییر نام و کلمات ، شعر را به گونه ای مناسب در وصف حال درگذشته می خوانند. رعایت وزن عروضی در این اشعار بطور کامل صورت نمی گیرد و گاهی مصراعی نسبت به مصراع دوم چندین هجا بیشتر یا کمتر دارد. هر چند شرط در این اشعار آوردن کلمات هم وزن و هم قافیه است. با توجه به اینکه این ابیات پی درپی سروده نشده و هر بیتی استقلال معنایی دارد رعایت ترتیب در خواندن این ابیات ضرورتی نخواهد داشت و نمی توان نمونه کاملی از آن را همانند آنچه در غزل ، قطعه ، قصیده و غیره است ارائه کرد با این حال محتوای همه آنها به یک موضوع اختصاص دارد و آن سوگ ، غم و عزا است. مضمون همه این ابیات شرح خوبی ، محبت ، مهمان نوازی ، سوارکاری ، تیراندازی ، شجاعت و رشادت اشخاص است. زنان نیز به صفات پاکدامنی، عفت ، مهمان نوازی ، زحمت و تلاش در خانه و مضمامینی از این دست وصف می شوند ( آسمند ، تاریخ ادبیات در قوم بختیاری،1380)». گاگریوه ها وقتی بسیار غم انگیز و حزن آلود می شوند اصطلاحاً « خون گریو» نیز نامیده می شوند که کنایه از داغ و مصیبتی سنگین ، گریه ی بسیار و خون گریستن است.
.
بطور کلی می توان گاگریوه ها را به دو دسته تقسیم بندی کرد:
1-گاگریو های زنانه: در میان بختیاری ها بار اصلی سوگواری بر دوش زنان است. زنان با مویه گری انفرادی و عمدتاً گروهی فضای بسیار حزن آور و تاثرانگیزی را پدید می آورد. .معمولاً هر جا سوگ و مویه گری برقرار است و زنان حضور دارند ، گاگریوه خوانی مرسوم و متداول است. گاگریوه ها در شکل سنتی و قدیمی اش عمدتاً توسط زنان اجراء می شد. این نوع غمانه ها که در مجالس ماتم و عزا و یا به هنگام ابراز حزن و اندوه در یادکرد از دست رفتن عزیزان  توسط زنان و بانوان خوانده می شود ، به نظر کهن ترین سوگ سروده های بختیاری هستند که در بین تمام طوایف ، مناطق شهری ،روستایی و عشایری و در میان همه اقشار و طبقات متداول است و عمومیت دارد. بطور اجمال می توان گفت اکثر زنان بختیاری طبع شعر داشته و ناخوداگاه به موازین شعر عروضی آشنایی دارند. در مجالس سوگ رسم بر این است که «یکی از زنان سرشناس و معروف بیت گاگریوه ای  می خواند ، همه زنان با ا.و همنوا می شوند و آن بیت ، بیت ترجیحی را می ماند که پس از چند بیت ، مجدداً توسط همه زنان بازخوانی می شود.پس از بیت همخوانی و ترجیحی مجدداً تک خوان بیت یا ابیات دیگری را می خواند و هم خوانی ادامه می یابد. معمولاً پس از خواندن بیت تا چهل بیت وگاهی کمتر از آن زن دیگری تکخوانی را بر عهده می گیرد و این کار ممکن است در مجالس ترحیم ساعتها بطول انجامد. قابل ذکر است که در حین خواندن گاگریو ، زنان بطور هماهنگ و دستجمعی گریه و شیون سر می دهند  و بر این اساس می گویند گوی و گریو یعنی هم می گویند و هم گریه می کنند.( آسمند ، تاریخ ادبیات در قوم بختیاری،1380)». دراین مجالس کمتر موسیقی عزا یا ساز «چپ» نواخته می شود و گاگریوه ها به همراه موسیقی نیست. هدف و قصد زنان از خواندن گاگریوه ، ابراز همدردی و مشارکت در سوگواری است و در قبال آن وجه یا پولی دریافت نمی کنند.
2-گاگریوه های مردانه: این قبیل گاگریوه ها که توسط مردان « خونده گر» (خواننده) خوانده می شوند ، در مقایسه با غمانه های زنانه عمومیت کمتری دارند و معمولاً در زمان کوتاهتر و محدودتری خوانده می شوند. خوانندگان مرد که در قبال خواندن گاگریوه ها وجه و پولی نیز به عنوان مزد دریافت می کنند ، بیشتر در مراسم تشیع جنازه ، سومین ، هفتمین ، چهلمین روز و سالگرد غمانه خوانی می کنند. گاگریوه خوانی مردان در بختیاری از شیوه مداحی رایج در مناطق شهری الهام گرفته و گسترش پیدا کرده است و به یک شغل و حرفه تبدیل شده است. گاگریوه خوانی مردان توسط خوانندگان محلی و معمولاً با موسیقی نیز همراه است. موسیقی عزا در بختیاری اصطلاحاً ساز «چپ» یا  وارونه نوازی نامیده می شود که هماهنگ با غمانه خوانی نواخته می شود. ساز چپ  آهنگ حزن آور توشمال است که این بار دهل و سرنا (کرنا) مردم را به حزن و اندوه دعوت و تشویق می کند. در مجالس عزاداری خوانندگان اشعاری به گویش محلی می خوانند و حاضرین در مجلس  صرقاً به نغمه و اشعار گوش می دهند ، گریه می کنند و شرکت در خواندن نمی کنند.
در گذشته گاهی خونده گر یا خواننده محلی بر روی «مافه گه »قرار می گرفت ، گاگریو می خواند و سوگواران گرداگرد مافه گه به شیون و زاری می پرداختند. مافه گه سکوی مکعبی شکل است که حدوداً 1تا 5/1 متر ارتفاع و کمتر از 2 متر عرض دارد. گاهی مجسمه ای از چوب درست می کردند و لباس درگذشته را بر تن او می کردند و در جلو مافه گه قرار می دادند تا فضای غم انگیزتری ایجاد گردد.این رسم با نام «مجسمه» شهرت داشت.
محتوا و مضمون گاگریوه ها متناسب با سن ، جنس ، موقعیت اجتماعی و ویژگی های اخلاقی و جسمانی فرد می باشد و از اینرومی‌توان‌آنهارابه‌چند‌‌‌‌دسته‌‌‌تقسیم‌بندی کرد
1-توصیف یژگی  های جسمانی
                  
بی عروس سر قله پلا بریده          لاش اسبید علی مردون به دار کشیده
                 
دین مو به گردنت ای مار موری        نخوری تیا سیا ، گردن بلوری
2-توصیف خصوصیات اخلاقی
                 
چهار زری ،چهار نیم زری سی می بیونت       جور خوت پیدا ندا  ،می هونه مونت
               
شیرم ای شیرم ، شیر ره وه بیشه                داغ شیر منده دلم ، وه سی‌همیشه
3-توصیف‌ایمان‌وفضیلتهای اخلاقی
4- اشاره به شغل و نوع مهارت
5- ذکر موقعیت اجتماعی و طبقاتی
6-شرح هجر و فراغ و نشان دادن تالمات روحی صرفا غم انگیز و تاثر بر مرگ عزیزان دارد
7- شکوه و شکایت از چرخش روزگار و فلک
8-گاگریوه های دینی
9- گاگریوه های حماسی و سیاسی
           
مو لر بلیط خورم هف سال چوپونم         ار زنیم وه قرقره،مو مشق ندونم
          
چی کلا پر پر کنم رم سر فردون              اسم شانه کور کنم سی علی مردون
           
طیاره بال بال کنه سرکه وردون                اسم شانه کور کته، شیر علی مردون 
          
طیاره بال بال کنه سرکه فرودن                شمشیرم به گل زنم سی کل ایرون
        
فرنگی گراز خوره  ، هی توپ ایریزه            کی گده شاه اسدم ذغال بویزه

 

 

شعر دکتر حجت الله درویش پور


نویسنده :داریوش مرادی

به امید پیروزی دکتر درویش پور:

 

               روزگاری  زندگی  دشوار  بود                 دوستی یک طرد یک انکار بود

               روزگاری کوچ هیجاری نداشت                ایل می نالید و غمخواری نداشت

              خشکسالی سال ما را خورده بود                حاصل هشت سال ما را برده بود

              سال قحطی بود و جنگل  زیرتیغ                آب  باران  هم  زما می شد دریغ

              سال  قحطی بود و ما  میسوختیم                جز  عطش  چیزی  نمی آموختیم

              سال قحطی بودو صحرا بی علف               گله بی چوپان و چوپان بی هدف

              سال قحطی بود و  کوهستان  کبود             جز تب و تشویش و تابستان نبود

              دست ما داس و درو  کم  دیده بود              خشکسالی  سهم  ما  را  چیده بود

             لاشخورها،  لاشه ها ،     گودالها               آه   یاران   آه   از    آن   سالها!

              سهم ما یک دشت خالی بود و هیچ             قسمت  ما  هیچسالی  بود  و هیچ

             سال قحطی  بود و  جنگل  بی پناه             برگ  سبزی  هم  نمی روئید  آه!

            چند سال  با  خشکسالی  ساختیم              با کویری خشک  و خالی  ساختیم

            ناگهان  هنگامه ای   آغاز      شد             چشم  ما  مبهوت   چشم انداز   شد

            ناگهان   تندیس  تنهایی    شکست              آخرین   سد   شکیبایی     شکست

           روز شد شب بار بست از کوی ما             صبح   آمد   خیمه   زد   پهلوی ما

           خشکسالی ها  پر  از  گندم  شوند             تشنگیها  زیر  باران     گم    شوند

           شوق رویش ریشه ی گل را گرفت            بیقراری   نبض   بلبل   را    گرفت

           زندگی  باز از  شکفتن   می سرود            از   هجایی  مثل   گفتن   می سرود

           از  زمین  خسته غیرت می شکفت            باغ حیرت،  غرق حیرت می شکفت

           یک   نفر   اندوه    یاران را  شنید            دردهای    همتباران    را       شنید

          یکنفر    از     آب    از  آیینه گفت           از  بهار   از   صبح از سبزینه گفت

          یک   نفر   می گفت  باید ریشه بود          امتداد   سبز   یک   اندیشه        بود

          یکنفر  با  ما  ز  فردا گفت و صبح            آمد  از  پایان  یلدا  گفت   و    صبح

          یک  نفر  بر  زخم ما مرحم گذاشت            روی   هر   آلاله  یک  شبنم  گذاشت