مالمیر

مالمیر

معرفی مناطق بختیاری و پیشینه ی آنهاودرج نکات علمی،ادبی وگردشگری
مالمیر

مالمیر

معرفی مناطق بختیاری و پیشینه ی آنهاودرج نکات علمی،ادبی وگردشگری

جشنواره خیرین مدرسه ساز دهدز 20 فروردین

دانش آموز دهدزی : امروز شما برای ما مدرسه بسازید     ما فردا را خواهیم ساخت  

 

 

 

 

دبستان میهن سیدخدر 15/8/91

 

 

داستان عبرت انگیز توبه نصوح

داستان عبرت انگیز توبه نصوح

 نَصوح مردى بود شبیه زنها ، صورتش مو نداشت و سینه‌هایی برجسته چون سینه زنها داشت و در حمام زنانه کار مى کرد. او سالیان متمادی بر این کار بود و از این راه هم امرار معاش می‌کرد و هم ارضای شهوت.

گرچه چندین بار به حکم وجدان توبه کرده بود اما هر بار اخگر شهوت، او را به کام خود اندر می‌ساخت و کسى از وضع او خبر نداشت و آوازه تمیزکارى و زرنگى او به گوش همه رسیده و زنان و دختران رجال دولت و اعیان و اشراف دوست داشتند که وى آنها را دلاکى کند و از او قبلاً وقت مى گرفتند تا روزى در کاخ شاه صحبت از او به میان آمد.

دختر شاه مایل شد که به حمام آمده و کار نَصوح را ببیند. نصوح جهت پذیرایى و خدمتگزارى اعلام آمادگى نمود ، سپس دختر شاه  با چند تن از خواص ندیمانش به اتفاق نصوح به حمام آمده و مشغول استحمام شد . از قضا گوهر گرانبهاى دختر پادشاه در آن حمام مفقود گشت ، از این حادثه دختر پادشاه در غضب شده و به دو تن از خواصش دستور داد که همه کارگران را تفتیش کنند تا شاید آن گوهر ارزنده پیدا شود

. طبق این دستور مأمورین ، کارگران را یکى بعد از دیگرى مورد بازدید خود قرار دادند، همین که نوبت به نصوح رسید با اینکه آن بیچاره هیچگونه خبرى از آن نداشت ، ولى از ترس رسوایى ، حاضر نـشد که وى را تفتیش ‍ کنند، لذا به هر طرفى که مى رفتند تا دستگیرش کنند، او به طرف دیگر فرار مى کرد و این عمل او سوء ظن دزدى را در مورد او تقویت مى کرد و لذا مأمورین براى دستگیرى او بیشتر سعى مى کردند.

نصوح هم تنها راه نجات را در این دید که خود را در میان خزینه حمام پنهان کند، ناچار به داخل خزینه رفته و همین که دید مأمورین براى گرفتن او به خزینه آمدند و دیگر کارش از کار گذشته و الان است که رسوا شود به خداى تعالى متوجه شد و از روى اخلاص توبه کرد در حالی که بدنش مثل بید می‌لرزید با تمام وجود و با دلی شکسته خدا را طلبید و گفت: خداوندا گرچه بارها توبه‌ام بشکستم، اما تو را به مقام ستاری ات این بار نیز فعل قبیحم بپوشان تا زین پس گرد هیچ گناهی نگردم  و از خدا خواست که از این غم و رسوایى نجاتش دهد .

به مجرد این که نصوح توبه کرد، ناگهان از بیرون حمام آوازى بلند شد که دست از این بیچاره بردارید که گوهر پیدا شد . پس از او دست برداشتند. و نصوح خسته و نالان شکر خدا به جا آورده و از خدمت دختر شاه مرخص ‍ شد و به خانه خود رفت . او در این واقعه عیاناً لطف و عنایت ربانی را مشاهده کرد. این بود که بر توبه‌اش ثابت‌قدم ماند و فوراً از آن کار کناره گرفت. چند روزی از غیبت او در حمام سپری نشده بود که دختر شاه او را به کار در حمام زنانه دعوت کرد، ولی نصوح جواب داد که دستم علیل شده و قادر به دلاکی و مشت و مال نیستم، و دیگر هم نرفت.

هر مقدار مالى که از راه گناه تحصیل کرده بود در راه خدا به فقرا داد و چون زنان شهر از او دست بردار نبودند ، دیگر نمى توانست در آن شهر بماند و از طرفى نمى توانست راز خودش را به کسى اظهار کند، ناچار از شهر خارج و در کوهى که در چند فرسخى آن شهر بود، سکونت اختیار نمود و به عبادت خدا مشغول گردید . اتفاقاً شبى در خواب دید کسى به او مى گوید : « اى نصـــوح! چگونه توبه کرده اى و حال آنکه گوشت و پوست تو از فعل حرام روئیده شده است ؟ تو باید چنان توبه کنى که گوشتهاى حرام از بدنت بریزد . »

همین که از خواب بیدار شد با خودش قرار گذاشت که سنگهاى گران وزن را حمل کند و به این ترتیب گوشتهاى حرام تنش را آب کند  . نصوح این برنامه را مرتب عمل مى کرد تا در یکى از روزها همانطورى که مشغول به کار بود، چشمش به میشى افتاد که در آن کوه چرا میکرد. از این امر به فکر فرو رفت که این میش از کجا آمده و از کیست ؟ تا عاقبت با خود اندیشید که این میش قطعاً از شبانى فرار کرده و به اینجا آمده است ، بایستى من از آن نگهدارى کنم تا صاحبش پیدا شود و به او تسلیمش نمایم . لذا آن میش را گرفت و نگهدارى نمود و از همان علوفه و گیاهان که خود مى خورد ، به آن حیوان نیز مى داد و مواظبت مى کرد که گرسنه نماند.

خلاصه میش زاد ولد کرد و نصوح از شیر و عوائد دیگر آن بهره مند مى شد تا سرانجام کاروانى که راه را گم کرده بود و مردمش از تشنگى مشرف به هلاکت بودند عبورشان به آنجا افتاد، همین که نصوح را دیدند از او آب خواستند و او به جاى آب به آنها شیر مى داد به طورى که همگى سیر شده و راه شهر را از او پرسیدند. وى راهى نزدیک را به آنها نشان داده و آنها موقع حرکت هر کدام به نصوح احسانى کردند و او در آنجا قلعه اى بنا کرده و چاه آبى حفر نمود و کم کم در آنجا منازلى ساخته و شهرکى بنا نمود و مردم از هر جا به آنجا آمده و رحل اقامت افکندند و نصوح بر آنها به عدل و داد حکومت نموده و مردمى که در آن محل سکونت اختیار کردند، همگى به چشم بزرگى به او مى نگریستند.

رفته رفته ، آوازه خوبى و حسن تدبیر او به گوش پادشاه آن عصر رسید که پدر آن دختر بود . از شنیدن این خبر مشتاق دیدار او شده ، دستور داد تا وى را از طرف او به دربار دعوت کنند. همین که دعوت شاه به نصوح رسید، نپذیرفت و گفت : من کارى و نیازى به دربار شاه ندارم و از رفتن نزد سلطان عذر خواست . مأمورین چون این سخن را به شاه رساندند، بسیار تعجب کرد و اظهار داشت حال که او براى آمدن نزد ما حاضر نیست ما مى رویم که او را و شهرک نوبنیاد او را ببینیم  .

پس با خواص درباریانش به سوى محل نصوح حرکت کرد، همین که به آن محل رسید به عزرائیل امر شد که جان پادشاه را بگیرد، پس پادشاه در آنجا سکته کرد و نصوح چون خبردار شد که شاه براى ملاقات و دیدار او آمده بود ، در مراسم تشییع او شرکت و آنجا ماند تا او را به خاک سپردند و چون پادشاه پسرى نداشت ، ارکان دولت مصلحت دیدند که نصوح را به تخت سلطنت بنشانند.

چنان کردند و نصوح چون به پادشاهى رسید، بساط عدالت را در تمام قلمرو مملکتش گسترانیده و بعد با همان دختر پادشاه که ذکرش رفت ، ازدواج کرد و چون شب زفاف و عروسى رسید، در بارگاهش ‍ نشسته بود که ناگهان شخصى بر او وارد شد و گفت چند سال قبل ، میش من گم شده بود و اکنون آن را نزد تو یافته ام ، مالم را به من رد کن  . نصوح گفت : چنین است . دستور داد تا میش را به او رد کنند، گفت چون میش مرا نگهبانى کرده اى هرچه از منافع آن استفاده کرده اى ، بر تو حلال ولى باید آنچه مانده با من نصف کنى .

گفت : درست است و دستور داد تا تمام اموال منقول و غیر منفول را با او نصف کنند.

آن شخص گفت : بدان اى نصوح ، نه من شبانم و نه آن میش است بلکه ما دو فرشته براى آزمایش تو آمده ایم . تمام این ملک و نعمت اجر توبه راستین و صادقانه ات بود که بر تو حلال و گوارا باد ، و از نظر غایب شدند .
-----------------------
در خاتمه این بحث نیز به روایتى از امام جعفر صادق علیه السلام اشاره مى شود که به اهمیت و اثرات توبه نصوح تأکید دارد . معاویة بن وهب گوید ، شنیدم حضرت صادق (ع) مى فرمود :چون بنده ، توبه نصوح کند، خداوند او را دوست دارد و در دنیا و آخرت بر او پرده پوشى کند.

من عرض کردم : چگونه بر او پرده پوشى کند؟

حضرت علیه السلام فرمود : هر چه از گناهان که دو فرشته موکل بر او نوشته اند، از یادشان ببرد و به جوارح و اعضاى بدن او وحى فرماید که گناهان او را پنهان کنید و به قطعه هاى زمین که در آنجاها گناه کرده وحى فرماید که پنهان دارید، آنچه گناهان که بر روى تو کرده است . پس دیدار کند خدا را هنگام ملاقات او و چیزى که به ضرر او بر گناهانش گواهى دهد، نیست.(منبع : اصول کافى ، ج 4 ، ص  164)

در مجمع آمده که معاذ بن جبل گفت: یا رسول اللّه توبه نصوح چیست؟ فرمود: أن یتوب التّائب ثمّ لا یرجع فى ذنب کما لا یعود اللبن الى الضرع یعنى توبه کند بعد به گناه برنگردد چنان که شیر به پستان باز نمی گردد. چون بنده اى توبه نصوح کند، خدا دوستش دارد و گناهانش را در دنیا و 

آخرت بپوشاند

نوشته شده توسط خدامراد ممبنی

جشنواره خیرین مدرسه ساز دهدز

سخن دانش آموزان دهدزی:

شما امروز برای مامدرسه بسازید_  مافردا راخواهیم ساخت

روز سه شنبه92/1/20در محل سالن غدیر(واقع در مدرسه حدیث جنب اداره آموزش وپرورش دهدز)جشنواره خیرین مدرسه سازباحضور امام جمعه فقیدوعالم شهرمان(آ سیدکمال موسوی)ونمایده محبوبمان دکترحجت الله درویش پوروفرماندارگرانقدر وبخشدار عزیز  بر گزار می شود از همه ی عزیزان درون منطقه وبرون منطقه که دلشان برای آینده مملکت اسلامیشان می سوزد دراین جشن باشکوه شرکت نمایند وما را در این امر خیر وخدا پسندانه یاری نمایند خداوند ان شالله اجر آنهایی که انفاق میکنندچندین برابر خواهد داد

http://www.blogfa.com/layouts/shamim/puce_menu.gifخداوند پاداش انفاق را چند برابر می دهد

مَّثَلُ الَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمْوَلَهُمْ فی سبِیلِ اللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنبَتَت سبْعَ سنَابِلَ فی کلّ‏ سنبُلَةٍ مِّائَةُ حَبَّةٍوَ اللَّهُ یُضعِف لِمَن یَشاءُوَ اللَّهُ وَسِعٌ عَلِیمٌ‏(سوره بقره آیه 261 )

حکایت آنان که اموال خویش را در راه خدا انفاق می‏کنند حکایت دانه ‏ای است که هفت خوشه رویانیده که در هر خوشه صد دانه باشد ، و خدا برای هر که بخواهد ، دو برابر هم می‏کند ، که خدا وسعت بخش و دانا است

تفسیر آن را از المیزان در ادامه می توانید ببینید 

 

http://www.blogfa.com/layouts/shamim/puce_menu.gifانفاق را چگونه باید انجام داد مخفیانه ویا علنی

الَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمْوَالَهُم بِاللَّیْلِ وَالنَّهَارِ سِرًّا وَعَلاَنِیَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ (بقره آیه ۲۷۴)

کسانی که اموال خویش را شب و روز ُ٬ نهان و آشکار انفاق می‏کنند ٬ پاداششان نزد پروردگارشان است ، نه ترسی دارند و نه غمگین می‏شوند http://blogfa.com/images/smileys/24.gif

http://www.blogfa.com/layouts/shamim/puce_menu.gifتا دیر نشده انفاق کنیم

بسم الله الرحمن الرحیم وَأَنْفِقُوا مِنْ مَا رَزَقْنَاکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ فَیَقُولَ رَبِّ لَوْلا أَخَّرْتَنِی إِلَى أَجَلٍ قَرِیبٍ فَأَصَّدَّقَ وَأَکُنْ مِنَ الصَّالِحِینَ (المنافقون 10) ...                                      و از آنچه به شما عطا کرده ایم انفاق کنید پیش از آن که مرگ به سراغ یکی از شما بیاید، پس او بگوید: پروردگارا! کاش مدّتی اندک به من مهلت می دادی تا انفاق کنم و از صالحان گردم

ان تقرضو الله  قرضا حسنا یضاعفه لکم و یغفرلکم و الله شکور حلیم (سوره تغابن آیه ۱۷)       اگر قرض بدهید به خدا ( قرض الحسنه ) خداوند چند برابر به شما می دهد و شما را می آمرزد و پاداش دهنده هم خداوند است

دین خود را به هیچ قیمتی نفروشیم

دین خود را به هیچ قیمتی نفروشیم

مبلّغ دین اسلام  بود، عمرش را گذاشته بود روی این کار .تعریف می کرد که یک روز سوار تاکسی می شود و کرایه را می پردازد . راننده بقیه پول را که برمی گرداند ۲۰ سنت اضافه تر می دهد. می گفت چند دقیقه ای با خودم کلنجار رفتم که بیست سنت اضافه را برگردانم یا نه ! آخر سر بر خودم پیروز شدم و بیست سنت را پس دادم و گفتم آقا این را زیاد دادی  گذشت و به مقصد رسیدیم .موقع پیاده شدن راننده سرش را بیرون آورد و گفت آقا از شما ممنونم . پرسیدم بابت چی ؟ گفت می خواستم فردا بیایم مرکز شما و مسلمان  شوم اما هنوز کمی مردّد بودم . وقتی دیدم سوار ماشینم شدید خواستم شما را امتحان کنم . با خودم شرط کردم اگر بیست سنت را پس دادید بیایم  ومسلمان شوم فردا خدمت می رسیم.
تعریف می کرد : تمام وجودم دگرگون شد حال عجیبی به من دست داد . من مشغول خودم بودم در حالی که داشتم تمام اسلام را به بیست سنت می فروختم .(برگرفته از وبلاگ خدامرادممبینی معاونت فناوری سازمان نوسازی مدارس کشور)

قند و پند

وقتی میتوانی با سکوت حرف بزنی ، بر پایه های لغزان واژه ها تکیه نکن
از زشت رویی پرسیدند :
آنروز که جمال پخش میکردند کجا بودی ؟
گفت : در صف کمال
اگر کسی به تو لبخند نمیزند ، علت را در لبان بسته خود جستجو کن
مشکلی که با پول حل شود ، مشکل نیست ، هزینه است
همیشه رفیق پا برهنه ها باش ، چون هیچ ریگی به کفششان نیست
چه زیباست هنگامی که در اوج نشاط و بی نیازی هستی
و دست دعا به درگاه خداوند برداری 
 

با تمام فقر ، هرگز محبت را گدایی مکن 
و با نمام ثروت هرگز عشق را خریداری نکن
 

هر کس ساز خودش را می زند، اما مهم شما هستید که به هر سازی نر قصید
 

مردی که کوه را از میان برداشت کسی بود که شروع به برداشتن سنگ ریزه ها کرد
 

شجاعت یعنی : بترس ، بلرز ، ولی یک قدم بردار
وقتی تنها شدی بدون که خدا همه رو بیرون کرده ، تا خودت باشی و خودش
یادت باشه که :در زندگی یه روزی به عقب نگاه میکنی . به آنچه گریه دار بود میخندی
 

آدمی را آدمیت لازم است ، عود را گر بو نباشد ، هیزم است
کشتن گنجشکها ، کرکس ها را ادب نمی کند
از دشمن خود یک بار بترس و از دوست خود هزار بار
فرق بین نبوغ و حماقت این است که نبوغ حدی دارد

چگونه به بهشت خوزستان ایذه ودهدز، سفر کنید؟

چگونه به بهشت خوزستان ایذه  ودهدز، سفر کنید؟

تاریخچه ایذه  ودهدزرا اکثر سایتها نوشته اند.ما میخواهیم کمی کاربردی تر ایذه  ودهدزرا به شما بنمایانیم.

مسیرهای دسترسی به ایذه:

اگر میخواهید از اصفهان به ایذه سفر کنید چند راه دارید ، اول اینکه ابتدا به شهرکرد سفر کنید بعد به بروجن و ناغان بیائید و از آنجا به لردگان و سد و نیروگاه کارون چهار دهدز و سد و نیروگاه کارون سه و  سپس به ایذه خواهید رسید.

راه دوم این است که از اصفهان به فولاد شهر و زرین شهر و بروجن و .....

راه سوم این است که از اصفهان به مبارکه و بروجن و ....

و اما مسیر دیگر دسترسی از اهواز است که ابتدا به هفتگل و باغملک و قلعه تل و در نهایت به ایذه  ودهدزخواهید رسید.میتوانید قبل از سفر از گوگل مپ(google map) نیز استفاده کنید تا مسیر سفر را بهتر بدست آورید.

اگر از هر مسیری از اصفهان به ایذه سفر کنید ، حدود 400 کیلومتر در مسیر خواهید بود. در این فاصله از مناظر بسیار زیبای کوهستانی ، سد کارون چهار و سه ، دریاچه سد کارون سه  و دهدز کوه کوه لذت خواهید برد.رانندگی در این مسیر بسیار لذت بخش خواهد بود(درصورت احتیاط).

اما اگر قصدتان این بود که از اهواز به ایذه سفر کنید ، باید در حدود 180 کیلومتر رانندگی کنید.در پاره ای از محدوده هفتکل و باغملک جاده کوهستانی خواهد بود و مابقی مسیر جاده صاف و اصطلاحا کفی خواهد بود.

در این مسیر مناظر زیبای مشعلهای روشن نفت و مزارع سرسبز روستاهای اطراف بهره مند خواهید شد.

هزینه سفر:

اهواز به ایذه با اتوبوس حدودا هر نفر 3000 تومان و با سواری حدودا 6000 تومان است.اصفهان به ایذه با سواری حدودا 20000 تومان و اتوبوس 11000 تومان است.

محل اسکان:

آنهایی که چادر دارند خیالشان راحت که در ایذه جا به اندازه کافی برای استراحت وجود دارد.آنهایی که در مدارس سکونت خواهند کرد نیز بدانند که مدارس ایذه در بهترین نقاط شهر قرار دارند و مسیرهای دسترسی به آنها کاملا سهل  و آسان است. در ایذه تنها هتل و مسافرخانه با کمبود مواجه است که می بایست قبلا در این مورد اقدامات لازم را جهت رزرو انجام دهید.

 دهدزکه بخشی از ایذه می باشد پایتخت طبیعت خوزستان ودروازه ورود به استان زرخیز خوزستان وخوش منظرترین وخوش آب وهواترین نقطه ی خوزستان میباشد ستاد اسکان در محل اداره آموزش وپر ورش واقع در جاده اصلی اصفهان مستقر است.وبهترین مدارس خودبا بهترین چشم انداز طبیعی را برای اسکان مسافرین عزیز  مشخص نموده است.

مراکز دیدنی ایذه ودهدز

 ایذه 1- روستای سوسن هر نقطه اش که بروید زیباست و سرسبز.

2-دریاچه پشت سد کارون 3 در این روزها بسیار بسیار دیدنی است و زیبا.

3-آثار باستانی کول فرح و اشکفت سلمان را از دست ندهید.مسیر دسترسی به این دو بسیار زیبا هستند.

4-تپه شهدا هم صفای خاص خود را دارد.

دهدز -روستای گردشگری شیوند آبشار کم نظیر شیوند و شهرک طوریستی زراس، پارک جنگلی بلوط بلند، پارک دولت، امامزاده شهپیر(ع)، تل باستانی توبره ریز،کاروانسرای دهدز، دشت بزرگ وکوچک کوه سفید، منطقه جنگلی وسرسبز نشگون،غار پارینه سنگی باغات زیبای حاجی کمال   هم مناطق دیدنی هستند.

بخشی بر گرفته ازایذه آنلاین  |