مالمیر

مالمیر

معرفی مناطق بختیاری و پیشینه ی آنهاودرج نکات علمی،ادبی وگردشگری
مالمیر

مالمیر

معرفی مناطق بختیاری و پیشینه ی آنهاودرج نکات علمی،ادبی وگردشگری

خیرین عزیز :دهدز در مدرسه سازی به کمک های شما بسیار نیازمند است


هنوز هم زیرکپر الفبای زندگی  می آموزند آنان که چشم به راه دستان پر مهر شما خیرین عزیز است تا بتوانند ذره ای از مشکلاتشان را حل کنند.


























سفرنامه آبشار لندی (آبشار آو دی) -چهارمحال و بختیاری- فروردین ماه 1393

سفرنامه  آبشار لندی (آبشار آو دی) -چهارمحال و بختیاری- فروردین ماه 1393


درباره آبشار لندی (نام محلی: آبشار آو دی)
آبشار لندی یا درست تر چمشه-آبشار لندی، آبشاری زیبا، عظیم و با ابهت در استان چهارمحال و بختیاریه. جاده دسترسی به آبشار علاوه بر طولانی و کوهستانی بودن خاکی زیادی داره. در بخش پیاده روی هم نسبتا طولانیه (حدود 10 کیلومتر از روستا) با شیب های تند و نفس گیر اما در عین حال زیبا با مناظر کم نظیر. در طول مسیر میشه چادرهای عشایر بختیاری را دید و مثل ما خوش شانس هم باشید یک شب را در کنارشون باشید. مردمی در حد نهایت مهمان نوازی و مهربانی. سخت کوش و محروم.

پس از رسیدن به روستا، طی مسیری حدود 10 کیلومتر که با شیب های منفی و مثبت زیادی همراهه در نهایت میرسید به چشمه ای که حتی تصور هم نمیکنید همچین چشمه ای وجود داشته باشه. این چشمه 1-2 متر جلوتر دقیقا از همون جایی که از دل کوه بیرون میاد سرازیر میشه به سمت پایین و تبدیل میشه به آبشار زیبای لندی. اما از بالا چیز زیادی ازش دیده نمیشه جز یک صدای مهیب غرش که از دیواره های مقابل رود بازفت منعکس میشه. میزان آب چشمه-آبشار لندی به راحتی قابل اندازه گیری نیست اما بیراه نگفتم اگر بخوام مقایسش کنم با رودهای پرآب در بقیه استان های ایران.
آبشار لندی
آبشار لندی
آبشار لندی

سفرنامه تصویری - گزارش آبشار زرد و لیمه، پل خدا آفرین، پلکان باستانی دژپارت (دزپارت)- چهارمحال و بختیاری - اردیبهشت 1394

سفرنامه تصویری - گزارش آبشار زرد و لیمه، پل خدا آفرین، پلکان باستانی دژپارت (دزپارت)- چهارمحال و بختیاری - اردیبهشت 1394

رفتم که آبشار ببینم. آبشاری به نام "زرد لیمه". ازش وصف زیادی شنیده بودم. آبشاری بلند، عریض و زیبا. "زرد لیمه" را دیدم اما کمی بعد از آبشار جلوه هایی از چند کلمه ساده نمایان شد که هدف اصلی سفر را تحت تاثیر خودش قرار داد. اندکی از مفهوم کلماتی را درک کردم که در هیچ کتاب و در هیچ فیلمی قابل درک نیست. مفاهیمی که با هرچی ازش شنیده بودم متفاوت بود.

کـــــــــوچ!
عشـــــــــایر!
مســـــــــــــــیر!

هزاران سال مرد بختیاری به همراه زن و بچه باید کوچ میکرد تا گله غذا داشته باشه. تا خودش غذا داشته باشه.
با رسیدن نوروز باید خوزستان را ترک میکرد و پناه میبرد به خنکای کوه های سر به آسمان کشیده زاگرس. پاییز هم که میشد باز کوچ و باز آغوش گرم خوزستان.

کوچ در کتاب ها زیبا توصیف شده. یک مسافرت لذت بخش و مجانی که عشایر سالی 2 بار توفیقشو پیدا می کنن. سالی 2 بار خنده و شوخی و بازی در طول مسیری رویایی.

اما در واقعیت کوچ قشنگ نیست بلکه به تمام معنا سخت و خطرناکه. کوچ یعنی بالا رفتن از کوه های بلند، پایین آمدن از شیب های تند و گذر از پرتگاه هایی که فقط تو فیلم ها میشه دید. کوچ یعنی هرچی داری سوار قاطر کنی و خودت و اهل و عیال را بسپاری دست تقدیر که انشاالله زنده برسی به مقصد. کوچ یک حرکت نمادین نیست. یک کار لذت بخش نیست بلکه به اجبار تن دادنه به سفری سخت.

اما کوه و پرتگاه همه داستان سختی کوچ ایل بختیاری نیست. مانعی به مراتب خطرناک تر و جدی تر وجود داره به اسم "بازفت"
رودخانه ای که عبور بی دردسر ازش همیشه یک رویا بوده. رودی زیبا اما خشن و بی رحم.

بازفت از لرستان شروع میشه و تا جنوبی ترین نقاط چهارمحال ادامه داره و این یعنی مانعی دائمی و غیرقابل دور زدن برای کوچ و البته برای بقای ایل.
بازفت رود بزرگیه. رود پر آبیه. رود عمیقیه و از همه مهمتر رودیه با آبی بسیار سرد. در یک کلام "یک رود غیر قابل عبور".

نمیدونم چقدر تلاش شده برای عبور از این رود و چقدر آدم کشته شدن در عبور از این رود. نمیدونم چند خانواده را داغدار کرده. چقدر دختر در غم پدر سیاه پوش کرده. اما هرکاری کرده هنوز به حد دیوانه کننده ای زیباست. بی نظیره. تحسین برانگیزه. در دره های عریض آرام و با وقاره و در دره های تنگ بی قرار و ترسناک. میشه ساعت ها کنارش نشست محو آب زلال و سبزرنگش شد.

گیرم بختیاری بالا و پایین رفتن از کوه و دره را بلد باشه. چه کنه با این رود؟

ساده ایم اگر فکر کنیم روزی بنده ها با یه رود مسدود میشه. 
همونی که رود را مانع قرار داد خودش راه عبور را هم ساخته.

محلی ها بهش میگن "خدا آفرین". نه فقط به خاطر اینکه آدم نساخته، بلکه اینقدر خوب ساخته که کسی غیر از خدا نمیتونست بسازه.
"خدا آفرین" برای بختیاری یعنی عبور از بازفت، یعنی زنده ماندن، یعنی غذا برای دام و تداوم زندگی. پس طبیعیه که عشایر خیلی خوب "خدا آفرین" را بشناسن و هر بار که رد میشن به آفریننده اش درود بفرستن.

کسی نمیدونه خدا آفرین چه زمانی ساخته شده و اصلا چه جوری ساخته شده اما چیزی که از ظاهرش دیده میشه، بخشی از کوه در اثر یک زلزله یا علتی مشابه، چند صد متر سقوط کرده و روی بازفت را پوشانده. به مرور روی این سنگ های بزرگ خاک جمع شده و الان اصلا مشخص نیست رودخانه خروشان بازفت داره از زیر این نقطه عبور می کنه.

اما آفریننده "خدا آفرین" فقط بخش لاینحل را حل کرده، نه تمام مشکل را. 
"خدا آفرین" در جایی قرار گرفته که سمت غربی دره را دیواره ای غیر قابل عبور محصور کرده. دره ای که به هیچ شکلی امکان عبور ازش نیست.

این مشکل به همت کسانی شاید در هزاران سال پیش و شاید جدیدتر حل شده. بخش های خطرناک این دیواره کنده شده و به صورت پلکان های قابل عبور در آوردن. پله های سنگی نصب نشده بلکه سنگ ها تراشیده شده و به صورت پله در آمده. یعنی یک شاهکار معماری در گذشته در منطقه ای پرت و دور افتاده.

"پل خدا آفرین" و "پلکان باستانی دژپارت" کوچ را آسان نکرده بلکه فقط ممکن کرده. کوچ هنوز سخته. هنوز خطرناکه و هنوز رعب آور.

مرد بختیاری هر بهار و هر پاییز خودش و خانواده را می سپاره دست آفریننده "خدا آفرین" و از کوه ها و دره های صعب العبور میگذره تا من و شمای شهری گوشت و شیر و ماست داشته باشیم.
اما با همه ابن سختی ها مرد بختیاری با تصوری که ازش داریم فرق می کنه. دقیقا مثل بازفت در اغلب مسیر زندگیش آرام و باوقار و مهربانه. از دور که میبینی کافیه یه "یا الله" بگی. میشه رفیق چندساله و تا نشینی کنارش و یه چایی بهت نده نمیذاره بری.

برید ببینید که اگر میدونستم همچین جایی در ایران وجود داره سالها پیش رفته بودم. سخته اما می ارزه.
    نتیجه تصویری برای آبشار زرده لیمه                                                                                        نتیجه تصویری برای آبشار زرده لیمه