مالمیر

مالمیر

معرفی مناطق بختیاری و پیشینه ی آنهاودرج نکات علمی،ادبی وگردشگری
مالمیر

مالمیر

معرفی مناطق بختیاری و پیشینه ی آنهاودرج نکات علمی،ادبی وگردشگری

دهدز بهشت گمشده ی خوزستان و ایران

دهدز  بهشت گمشده ی خوزستان و ایران

               دهدز به عنوان یکی از شهرهای استان خوزستان در فاصله 60 کیلومتری از شهرستان ایذه و حدود 260 کیلومتری از مرکز استان یعنی اهواز قرار دارد.

             این شهر در بین کوه های زاگرس که پوشیده از درختان بلوط ˓بَن ˓ کَلخُنگ ˓ نارون ˓ ارزَن ˓ بادام و... قرار گرفته که منظره ی بسیار زیبا به آن بخشیده است به طوری که حتی در وسط خیابان های آن در درون شهر هم درختان جنگلی وجود دارد. دهدز را باید پایتخت طبیعت خوزستان بلکه ایران بدانیم.

             بهار که می شود˓زمین و درختان لباس سبز خود را بر تن می کند ˓ کوه های آن پیراهن سفید برفی می پوشد که دل هر رهگذری را می رباید. وقتی با کوهنوردان به دل کوه های آن سفر می کنی از مناظر آن هزار لذت می بری و هر انسان طبیعت دوستی را سر مست می کند. وقتی در گوشه ای از طبیعت آن می نشینی و شرشر آب چشمه سارها را مخلوط با صدای کبکان و جانوران وحشی و اهلی می شنوی گویا در رویایی به سر می بری و لیکن این طبیعت دهدز است .

           از بعضی نقاط که بنگری کوه های برفی را با جنگل های انبود و دریاچه بزرگ کارون سه همزمان می بینی که بی شک به یاد بهشت وعده داده شده ی خداوند در قرآن می افتید.

           هنوز هم درختان میوه بطور وحشی در کنار جویبار های آن وجود دارد که در فصل خود وقتی از آن ها تناول می کنی لذت طبیعت دست نخورده را احساس خواهی کرد.

           آبشارهای آن که در کشورکم نظیر می باشند نیز از دیگر مناظر طبیعی این منطقه است که از آن جمله باید آبشار شیوند ˓ آبشار تنگ آبی ˓ آبشارسمیلون ˓ آبشار لندی (آودی) و .... را نام برد.

           و دهدز گمشده است در بین طبیعت ایران و طبیعتی که هست و دیده نمی شود.

          اما این شهر و بخش از دید مسئولین گذشته تا کنون پنهان مانده است . دهدز از سال 1311 ه.ش همزمان با دهکرد ( شهرکرد کنونی ) و کرج بخش شده و دارای بخشداری می باشد که دهکرد تبدیل به شهرکرد شده و مرکز استان چهار محال می باشدو کرج نیز تبدیل به مرکز استان البرز شد اما دهدز همچنان بخش دهدز ماند که ماند.

آموزش و پرورش دهدز

          این بخش دارای آموزش و پرورش مستقل می باشد که از سال 1373 از نمایندگی به اداره آموزش و پرورش تبدیل شده است و اولین رییس آن جناب آقای منصور احمدی و دومین آن جناب آقای محمد نجاتی پور و سومین آن جناب آقای ذوالفقار کیانی و چهارمین آن جناب آقای محمد باقر پور و پنجمین آن جناب آقای حشمت اله نجاتی فر و ششمین و مشغول به خدمت آن جناب آقای رضا مولایی می باشد.

           مدارس این بخش بسیار پراکنده بوده و همراه با راه های صعب العبور به گونه ای که بعضی از روستا ها فاقد جاده تردد می باشد و برای بازدید ریاست به همراه کارشناسان و کوله پشتی کوهنوردی طی چند روز از آن ها بازدید میکندتا بتوانندمرهمی وخدا قوتی باشد بر دل معلم  زحمتکش آن مدارس.

           به جرات می توان گفت که یکی از دشوارترین و پراکنده ترین مناطق می باشد.

               تعداد زیادی از مدارس آن هنوز هم به صورت سنگی و گلی و حالت کپری دارند که هر انسانی با دیدن این وضع مدارس و دانش آموزان معصوم که کیف مدرسه آن ها گونی های برنجی است متاثر می شود . اما در عین محرومیت استعداد آن ها فوق العاده است و وقتی با آن ها هم صحبت شوی نشان از ذکاوت آنان می دهد.

           چه حیف که چنین استعداد هایی به دلیل عدم امکانات مناسب و نبودن مدارس مجهز یا شکوفا نمی شوند و یا ترک تحصیل می کنند.

                   مردم این بخش که همه از قوم بختیاری و ایل هفت لنگ و باب دیناران می باشند که شغل آن ها دامداری و کشاورزی بوده و روحیه ای عشایری دارند و روی دختران خود متعصب هستند که این عامل باعث شده تا بیشترین ترک تحصیل منطقه از بین دختران باشد و اولیای آنان حتی اجازه ورود آن ها را به شبانه روزی ها نمی دهند .

            معلمان منطقه دهدز هم از نظر صفا و صمیمیت  و از لحاظ علمی در سطح بالایی هستند اما مشکلاتی از قبیل غیر بومی بودن ( که بیشتر از شهرهای ایذه ˓ باغملک ˓ رامهرمز ˓ بهبهان و .. ) خود از معضلاتی است که روی آموزش منطقه موثر است .

            علی رغم تلاش های زیاد این معلمان ˓ رفت و آمد در بدترین جاده ی کشور که به جاده ی مرگ معروف است باعث خستگی و تلف وقت همکارمان می شود.

       از معضلات آموزش و پرورش دهدز می توان به موارد زیر اشاره داشت :

1- تقاضای شدید همکاران برای انتقال به دیگر شهرهای استان و خارج از استان

2- اکثر روستاهای منطقه  فاقد آب و برق و گاز و تلفن می باشد که به طبع مدارس منطقه نیز از این مورد رنج می برد. این مساله باعث تخریب محیط زیست نیز می شود .

3-    نداشتن برق باعث قرار نگرفتن روستاها تحت پوشش صدا و سیما می شود و این مورد بر روی اطلاعات عمومی و گاها درسی دانش آموزان بسیار موثر می شود.

4-    و موارد بسیار دیگری که می توان راجع به هر کدام صفحه ها نوشت.


سابقه آموزش و پرورش  دهدز


در سال 1312 از طرف اداره ی فرهنگ اصفهان و فرمانداری چهارمحال و بختیاری ( جهانشاه خان صمصام ) 


استاندار دهم کشور ( اصفهان ) دستور داد که در دهدز مدرسه ای تاسیس گردد . اولین دبستان آن زمان در محل قلعه ی


 زندگی فرزندان وی تاسیس گردید . این قلعه بعدها از طرف نوادگان ابدال خان وقف شد و تا سال 1318 که دبستان


 جدید با همکاری مردم احداث گردید محل تحصیل دانش آموزان بود . تحصیل در این دبستان برای عموم واجدین شرایط


 اجباری بود . اگر واجد شرایطی از تحصیل در این دبستان خودداری می کرد ژاندارمری منطقه او را به اجبار وادار به


 ثبت نام و تحصیل می نمود . دبستان با پنج آموزگار و یک خدمتگزار به صورت پنج کلاسه اداره می شد و اولین مدیر


 آموزشگاه سید حسن میربد بود .


دانش آموزان دبستان در بدو تشکیل 60 دختر و پسر بودند و 30 نفر به صورت شبانه تحصیل می کردند . در این


 دبستان دروس عربی ، قرآن ، ریاضی ، فارسی ، اخلاق ، علم الاشیاء ، جغرافیا ، تاریخ و تعلیمات اجتماعی تدریس می شد .


دبستان دارای امکاناتی از قبیل میز ، نیمکت ف صندلی ، بخاری و ... بود که به وسیله ی اسب و قاطر از اصفهان به منطقه آورده می شد . به علت الحاق ایذه و دهدز به استان خوزستان در سال 1316 این دبستان در سال 1318 تعطیل گردید و در سال 1320 توسط علی فالحی که از طرف نمایندگی فرهنگ هفتکل به منطقه اعزام شده بود ، دوباره بازگشایی شد ولی در سال 1321 1320 به دلایل شکل گیری نهضت ملی علیه دولت و قدرت یافتن خان ها و ورود خوانین به منطقه دوباره تعطیل گردید و مجدداً در سال 1340 به مدیریت منوچهر ندامت برای سومین بار بازگشایی شد .

نمایندگی آموزش و پرورش دهدز


نمایندگی آموزش و پرورش دهدز در سال 1341 به منظور بررسی ، نظارت و کنترل امور آموزش و پرورش در 


منطقه دهدز تشکیل شد که اولین مسئول نمایندگی دهدز گودرز رزمگاه بود . از آن تاریخ به بعد به مرور زمان در اکثر روستاهای منطقه دبستان تاسیس شد .


مسئولین نمایندگی آموزش و پرورش دهدز به ترتیب عبارتند از :


1-جاسم آل خمیس   2- محمد حق پرست 3- عبداله یاراحمدی   4- پرویز هژبری 5- علی زمان کیانی                  6- میرزاقلی محمودی 7-اسماعیل ترکان           8- نصرت اله فرهادی          9- محسن کیانی              10- منصور احمدی

سرانجام نمایندگی آموزش و پرورش بخش دهدز در سال 1373 به اداره آموزش و پرورش منطقه دهدز تبدیل و آقای


 منصور احمدی به عنوان اولین رئیس اداره منصوب شد .


دیگر روسای آموزش و پرورش دهدز به ترتیب با ذکر سال های مسئولیت به ترتیب ذیل بوده اند :

محمد نجاتی پور                     1384 1381

ذوالفقار کیانی شاهوندی            1389 1384

محمد باقرپور                       1390 1389

حشمت اله نجاتی فر                1391 1390

رضا مولایی مطلق                  1391-تا 6/6/1395

منصور کیانی  ده کیان               6/6/95-تا آبان1397

امیدعلی قنبری                      آبان 1397- تا کنون8/1/99


در  زیر چند عکس از بازدید تیم بازدید کننده ی اداره آموزش و پرورش دهدز را که با کوله پشتی از این مدارس سرکشی می کنند را آورده ایم .



 


آب سردکن دبستان معلم لیر دهدز
























شیوند روستایی بهشتی / چند عکس زیبا از آبشار شیوند

روستای شیوند به دلیل همجواری با دریاچه سد و رودخانه کارون از یکسو و رشته کوههای زاگرس با جنگلهای بلوط، رودخانه ها، آبراهها، آبشارها، صخره‌‎ها و نیز برخورداری از طبیعت مطلوب از سوی دیگر از جذابیتهای بی نظیری برای گردشگری برخوردار است.

با اینکه هنوز تسهیلات و امکانات گردشگری در شیوند ایجاد نشده است همه ساله گردشگران به ویژه از نقاط مختلف استان خوزستان برای تفریح و بهره مندی از طبیعت زیبای منطقه به ویژه آبشار شیوند به این مکان مراجعه می کنند.

شیوند روستایی بهشتی / چند عکس زیبا از آبشار شیوند

روستای شیوند در پشت دریاچه سد کارون 3 که تاکنون بکر و دست نخورده باقی مانده واقع شده است به قدری زیبا و دل انگیز است که به واسطه خصوصیات فراوان چشمان هر گردشگری را خیره می کند.

چون منطقه شیوند بخشی از مناطق حفاظت شده شالو و منگشت است به همین دلیل تصمیم گیری در رابطه با نوع گردشگری و طراحی محورها و پهنه های گردشگری در آن باید تابع ضوابط، مقررات و قوانین طرح های گردشگری و اکو توریستی در منطقه حفاظت شده باشد.

روستای شیوند از سه روستای بزرگ شیوند، روستای نوشیوند و پشت آسیاب تشکیل شده و از توابع دهستان دنباله رود شمالی، بخش دهدز شهرستان ایذه محسوب می شود.

این روستا در دل منطقه حفاظت شده منگشت و شالو واقع شده که رودخانه کارون از شـــرق آن می گذرد. آبشار بلند و مرتفع روستای شیوند نیز از دل کوه فاصله ای حدود چهار کیلومتر را طی می کند و به دریاچه می ریزد.

شیوند روستایی بهشتی / چند عکس زیبا از آبشار شیوند

این روستای به لحاظ واقع شدن در پای کوه و در داخل منطقه حفاظت شده منگشت و شالو از تنوع جانوری و گیاهی خاصی برخوردار است.

در شیوند کاروانسرایی قدیمی از دوره صفوی، دو آسیاب، گورستان و قلعه ای مخروبه متعلق به هزاره های سوم و چهارم قبل از میلاد حاکی از تاریخ دیرینه و دوره حیات طولانی در این منطقه است.

کاروانسرای عباسی و امامزاده محمد، سیاه چال قدیمی که زمانی به عنوان زندان از آن استفاده می شده و 25 متر عمق دارد همچنین کتیبه های بردگاری و آثار نقش برجسته در هر طرف روستا از جمله آثار تاریخی این منطقه است.

جمعیت فعلی این روستا 2500 نفر است و در این مجموعه روستایی 300 خانوار ساکن هستند. اقتصاد روستا بر پایه فعالیتهای زراعی، باغداری، دامداری و پرورش زنبورعسل استوار است.

عمده ترین تولیدات روستا شامل انار، گردو، بادام، گیلاس، برنج، گندم، و فرآورده های لبنی است.

سازمان میراث فرهنگی قصد دارد یک جاده از شهرستان ایذه تا این روستا احداث کند چرا که در مسیر ایذه به شیوند بیش از 10 روستا مثل روستاهای سادات حسینی، جوکار، غریبی ها، باجول و... وجود دارد.

هم اکنون حدود چهار سال است شیوند در محاصره آب سد کارون 3 قرار گرفته است و به واسطه اتصال مردم با اطراف به وسیله شناور، رفت و آمد با کندی صورت می گیرد.

شیوند روستایی بهشتی / چند عکس زیبا از آبشار شیوند

اهالی روستای شیوند به زبان پارسی با گویش لری سخن می‌‎گویند و برگزاری مراسم اعیاد ملی و مذهبی در میان مردم روستای شیوند اهمیتی بالایی دارد.

استفاده از لباس محلی بختیاری مرسوم است. وجود چنین ویژگیهایی طبعا افراد خوش ذوقی را در خود پرورش می دهد و به همین دلیل است که دوخت و تولید جاجیم، نمد، شال گردن، خورجین، گلیم و فرشهای دستباف رایج ترین صنایع دستی روستای شیوند محسوب می شوند .

شیوند روستایی بهشتی / چند عکس زیبا از آبشار شیوند

شیوند روستایی بهشتی / چند عکس زیبا از آبشار شیوند

شیوند روستایی بهشتی / چند عکس زیبا از آبشار شیوند

شیوند روستایی بهشتی / چند عکس زیبا از آبشار شیوند

سفرنامه آبشار لندی (آبشار آو دی) -چهارمحال و بختیاری- فروردین ماه 1393

سفرنامه  آبشار لندی (آبشار آو دی) -چهارمحال و بختیاری- فروردین ماه 1393


درباره آبشار لندی (نام محلی: آبشار آو دی)
آبشار لندی یا درست تر چمشه-آبشار لندی، آبشاری زیبا، عظیم و با ابهت در استان چهارمحال و بختیاریه. جاده دسترسی به آبشار علاوه بر طولانی و کوهستانی بودن خاکی زیادی داره. در بخش پیاده روی هم نسبتا طولانیه (حدود 10 کیلومتر از روستا) با شیب های تند و نفس گیر اما در عین حال زیبا با مناظر کم نظیر. در طول مسیر میشه چادرهای عشایر بختیاری را دید و مثل ما خوش شانس هم باشید یک شب را در کنارشون باشید. مردمی در حد نهایت مهمان نوازی و مهربانی. سخت کوش و محروم.

پس از رسیدن به روستا، طی مسیری حدود 10 کیلومتر که با شیب های منفی و مثبت زیادی همراهه در نهایت میرسید به چشمه ای که حتی تصور هم نمیکنید همچین چشمه ای وجود داشته باشه. این چشمه 1-2 متر جلوتر دقیقا از همون جایی که از دل کوه بیرون میاد سرازیر میشه به سمت پایین و تبدیل میشه به آبشار زیبای لندی. اما از بالا چیز زیادی ازش دیده نمیشه جز یک صدای مهیب غرش که از دیواره های مقابل رود بازفت منعکس میشه. میزان آب چشمه-آبشار لندی به راحتی قابل اندازه گیری نیست اما بیراه نگفتم اگر بخوام مقایسش کنم با رودهای پرآب در بقیه استان های ایران.
آبشار لندی
آبشار لندی
آبشار لندی

سفرنامه تصویری - گزارش آبشار زرد و لیمه، پل خدا آفرین، پلکان باستانی دژپارت (دزپارت)- چهارمحال و بختیاری - اردیبهشت 1394

سفرنامه تصویری - گزارش آبشار زرد و لیمه، پل خدا آفرین، پلکان باستانی دژپارت (دزپارت)- چهارمحال و بختیاری - اردیبهشت 1394

رفتم که آبشار ببینم. آبشاری به نام "زرد لیمه". ازش وصف زیادی شنیده بودم. آبشاری بلند، عریض و زیبا. "زرد لیمه" را دیدم اما کمی بعد از آبشار جلوه هایی از چند کلمه ساده نمایان شد که هدف اصلی سفر را تحت تاثیر خودش قرار داد. اندکی از مفهوم کلماتی را درک کردم که در هیچ کتاب و در هیچ فیلمی قابل درک نیست. مفاهیمی که با هرچی ازش شنیده بودم متفاوت بود.

کـــــــــوچ!
عشـــــــــایر!
مســـــــــــــــیر!

هزاران سال مرد بختیاری به همراه زن و بچه باید کوچ میکرد تا گله غذا داشته باشه. تا خودش غذا داشته باشه.
با رسیدن نوروز باید خوزستان را ترک میکرد و پناه میبرد به خنکای کوه های سر به آسمان کشیده زاگرس. پاییز هم که میشد باز کوچ و باز آغوش گرم خوزستان.

کوچ در کتاب ها زیبا توصیف شده. یک مسافرت لذت بخش و مجانی که عشایر سالی 2 بار توفیقشو پیدا می کنن. سالی 2 بار خنده و شوخی و بازی در طول مسیری رویایی.

اما در واقعیت کوچ قشنگ نیست بلکه به تمام معنا سخت و خطرناکه. کوچ یعنی بالا رفتن از کوه های بلند، پایین آمدن از شیب های تند و گذر از پرتگاه هایی که فقط تو فیلم ها میشه دید. کوچ یعنی هرچی داری سوار قاطر کنی و خودت و اهل و عیال را بسپاری دست تقدیر که انشاالله زنده برسی به مقصد. کوچ یک حرکت نمادین نیست. یک کار لذت بخش نیست بلکه به اجبار تن دادنه به سفری سخت.

اما کوه و پرتگاه همه داستان سختی کوچ ایل بختیاری نیست. مانعی به مراتب خطرناک تر و جدی تر وجود داره به اسم "بازفت"
رودخانه ای که عبور بی دردسر ازش همیشه یک رویا بوده. رودی زیبا اما خشن و بی رحم.

بازفت از لرستان شروع میشه و تا جنوبی ترین نقاط چهارمحال ادامه داره و این یعنی مانعی دائمی و غیرقابل دور زدن برای کوچ و البته برای بقای ایل.
بازفت رود بزرگیه. رود پر آبیه. رود عمیقیه و از همه مهمتر رودیه با آبی بسیار سرد. در یک کلام "یک رود غیر قابل عبور".

نمیدونم چقدر تلاش شده برای عبور از این رود و چقدر آدم کشته شدن در عبور از این رود. نمیدونم چند خانواده را داغدار کرده. چقدر دختر در غم پدر سیاه پوش کرده. اما هرکاری کرده هنوز به حد دیوانه کننده ای زیباست. بی نظیره. تحسین برانگیزه. در دره های عریض آرام و با وقاره و در دره های تنگ بی قرار و ترسناک. میشه ساعت ها کنارش نشست محو آب زلال و سبزرنگش شد.

گیرم بختیاری بالا و پایین رفتن از کوه و دره را بلد باشه. چه کنه با این رود؟

ساده ایم اگر فکر کنیم روزی بنده ها با یه رود مسدود میشه. 
همونی که رود را مانع قرار داد خودش راه عبور را هم ساخته.

محلی ها بهش میگن "خدا آفرین". نه فقط به خاطر اینکه آدم نساخته، بلکه اینقدر خوب ساخته که کسی غیر از خدا نمیتونست بسازه.
"خدا آفرین" برای بختیاری یعنی عبور از بازفت، یعنی زنده ماندن، یعنی غذا برای دام و تداوم زندگی. پس طبیعیه که عشایر خیلی خوب "خدا آفرین" را بشناسن و هر بار که رد میشن به آفریننده اش درود بفرستن.

کسی نمیدونه خدا آفرین چه زمانی ساخته شده و اصلا چه جوری ساخته شده اما چیزی که از ظاهرش دیده میشه، بخشی از کوه در اثر یک زلزله یا علتی مشابه، چند صد متر سقوط کرده و روی بازفت را پوشانده. به مرور روی این سنگ های بزرگ خاک جمع شده و الان اصلا مشخص نیست رودخانه خروشان بازفت داره از زیر این نقطه عبور می کنه.

اما آفریننده "خدا آفرین" فقط بخش لاینحل را حل کرده، نه تمام مشکل را. 
"خدا آفرین" در جایی قرار گرفته که سمت غربی دره را دیواره ای غیر قابل عبور محصور کرده. دره ای که به هیچ شکلی امکان عبور ازش نیست.

این مشکل به همت کسانی شاید در هزاران سال پیش و شاید جدیدتر حل شده. بخش های خطرناک این دیواره کنده شده و به صورت پلکان های قابل عبور در آوردن. پله های سنگی نصب نشده بلکه سنگ ها تراشیده شده و به صورت پله در آمده. یعنی یک شاهکار معماری در گذشته در منطقه ای پرت و دور افتاده.

"پل خدا آفرین" و "پلکان باستانی دژپارت" کوچ را آسان نکرده بلکه فقط ممکن کرده. کوچ هنوز سخته. هنوز خطرناکه و هنوز رعب آور.

مرد بختیاری هر بهار و هر پاییز خودش و خانواده را می سپاره دست آفریننده "خدا آفرین" و از کوه ها و دره های صعب العبور میگذره تا من و شمای شهری گوشت و شیر و ماست داشته باشیم.
اما با همه ابن سختی ها مرد بختیاری با تصوری که ازش داریم فرق می کنه. دقیقا مثل بازفت در اغلب مسیر زندگیش آرام و باوقار و مهربانه. از دور که میبینی کافیه یه "یا الله" بگی. میشه رفیق چندساله و تا نشینی کنارش و یه چایی بهت نده نمیذاره بری.

برید ببینید که اگر میدونستم همچین جایی در ایران وجود داره سالها پیش رفته بودم. سخته اما می ارزه.
    نتیجه تصویری برای آبشار زرده لیمه                                                                                        نتیجه تصویری برای آبشار زرده لیمه

ایذه ازنگاهی دیگر

معرفی شهرستان ایذه از نگاهی دیگر

معرفی شهرستان ایذه از نگاهی دیگر ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﺍﻫﻮﺍﺯ ۱۷۰ ﻛﻴﻠﻮﻣﺘﺮ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﺷﻤﺎﻝ ﺧﺎﻭﺭ(:ﺷﺮﻕ) ﻭ ﻳﺎ ﺍﺯ ﺍﺻﻔﻬﺎﻥ ﻧﺰﺩﻳﻚ‌ﺑﻪ ۴۵۰ ﻛﻴﻠﻮﻣﺘﺮ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﺟﻨﻮﺏ ﺑﺎﺧﺘﺮ(: ﻏﺮﺏ) ﺑﺮﻭﻳﺪ، ﺩﺭ ﭘﺸﺖ ﻛﻮﻩ‌ﻫﺎﻱ ﺑﻠﻨﺪ ﺑﻪ ﺷﻬﺮﻱ ﺳﺮﺳﺒﺰ ﻭﺧﻮﺵ ﺁﺏ ﻭﻫﻮﺍ ﺧﻮﺍﻫﻴﺪ ﺭﺳﻴﺪ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﺍﻳﺬﻩ، ﺑﺰﺭﮒ‌ﺗﺮﻳﻦ ﻣﻮﺯﻩ ﺳﻨﮕﻲ ﺟﻬﺎﻥ ﻛﻪ ﺑﻬﺸﺖ ﺑﺎﺳﺘﺎﻥ ﺷﻨﺎﺳﻲ ﻫﻢ ﻣﻲ‌ﻧﺎﻣﻨﺪ. ﺍﺯ ﭼﺸﻢ‌ﺍﻧﺪﺍﺯ ﻓﺮﺍﺯ ﻛﻮﻩ ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺍﻳﻨﻜﻪ […]

معرفی شهرستان ایذه از نگاهی دیگر

ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﺍﻫﻮﺍﺯ ۱۷۰ ﻛﻴﻠﻮﻣﺘﺮ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﺷﻤﺎﻝ ﺧﺎﻭﺭ(:ﺷﺮﻕ) ﻭ ﻳﺎ ﺍﺯ ﺍﺻﻔﻬﺎﻥ ﻧﺰﺩﻳﻚ‌ﺑﻪ ۴۵۰ ﻛﻴﻠﻮﻣﺘﺮ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﺟﻨﻮﺏ ﺑﺎﺧﺘﺮ(: ﻏﺮﺏ) ﺑﺮﻭﻳﺪ، ﺩﺭ ﭘﺸﺖ ﻛﻮﻩ‌ﻫﺎﻱ ﺑﻠﻨﺪ ﺑﻪ ﺷﻬﺮﻱ ﺳﺮﺳﺒﺰ ﻭﺧﻮﺵ ﺁﺏ ﻭﻫﻮﺍ ﺧﻮﺍﻫﻴﺪ ﺭﺳﻴﺪ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﺍﻳﺬﻩ، ﺑﺰﺭﮒ‌ﺗﺮﻳﻦ ﻣﻮﺯﻩ ﺳﻨﮕﻲ ﺟﻬﺎﻥ ﻛﻪ ﺑﻬﺸﺖ ﺑﺎﺳﺘﺎﻥ ﺷﻨﺎﺳﻲ ﻫﻢ ﻣﻲ‌ﻧﺎﻣﻨﺪ.
ﺍﺯ ﭼﺸﻢ‌ﺍﻧﺪﺍﺯ ﻓﺮﺍﺯ ﻛﻮﻩ ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺑﻪ ﻧﮕﺎﻫﺘﺎﻥ ﺑﻪ ﺷﻬﺮ ﺑﺮﺳﺪ ﺩﻭ ﺗﺎﻻ‌ﺏ ﺩﻳﺪﻩ ﻣﻲ‌ﺷﻮﺩ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺩﻭ ﮔﻮﺷﻪ ﺷﻬﺮ ﺟﺎﻱ ﮔﺮﻓﺘﻪ‌ﺍﻧﺪ، ﻳﻜﻲ ﺗﺎﻻ‌ﺏ ﻓﺮﺍﻣﻠﻲ (:ﺑﻴﻦ‌ﺍﻟﻤﻠﻠﻲ) ﻣﻴﺎﻧﮕﺮﺍﻥ ﻭ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﺗﺎﻻ‌ﺏ ﻓﺼﻠﻲ ﺑُﻨﺪﺍﻥ ﻛﻪ ﺩﺭ ﭘﺎﻱ ﻛﻮﻩ ﺑﺰﺭﮒ ﻣﻨﮕﺸﺖ ﺑﺨﺘﻴﺎﺭﻱ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺭﻧﺪ. ﺍﻳﺬﻩ ﺩﺭ ﺩﺷﺖ ﺑﺰﺭﮒ ﻭ ﺑﻴﻀﻲ ﺷﻜﻠﻲ ﺟﺎﻱ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻛﻪ ﺩﻭﺭﺗﺎﺩﻭﺭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻛﻮﻩ‌ﻫﺎﻱ ﺑﻠﻨﺪ ﻭ ﭘﻮﺷﻴﺪﻩ ﺍﺯ ﺑﺮﻑ ﻭ ﺩﺭﺧﺘﺎﻥ ﺳﺮﺳﺒﺰ ﻭ ﺯﻳﺒﺎ ﻓﺮﺍﮔﺮﻓﺘﻪ‌ﺍﻧﺪ.
ﺍﻳﻦ ﺷﻬﺮ ﺧﻨﻚ‌ﺗﺮﻳﻦ ﻭﺧﻮﺵ ﺁﺏ ﻭﻫﻮﺍﺗﺮﻳﻦ ﺷﻬﺮ ﺍﺳﺘﺎﻥ ﺧﻮﺯﺳﺘﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺳﻠﺴﻠﻪ ﻛﻮﻩ‌ﻫﺎﻱ ﺯﺍﮔﺮﺱ ﺟﻨﻮﺑﻲ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﻳﺬﻩ ﺭﺍ ﭘﺎﻳﺘﺨﺖ ﻃﺒﻴﻌﺖ ﺧﻮﺯﺳﺘﺎﻥ ﻣﻲ‌ﻧﺎﻣﻨﺪ.
ﺩﺭ ﺍﻳﺬﻩ ﺟﻨﮕﻞ‌ﻫﺎ ﻭﺑﺎﻍ ﻫﺎﻱ ﻓﺮﺍﻭﺍﻧﻲ ﺍﺯ ﺍﻧﻮﺍﻉ ﻣﻴﻮﻩ ﻫﺎﻱ ﮔﺮﻣﺴﻴﺮﻱ ﻭ ﺳﺮﺩﺳﻴﺮﻱ‌ ﻭﺟﻮﺩﺩﺍﺭﺩ. ﺷﻴﻮﻧﺪ،ﺳﻮﺳﻦ، ﻫﻼ‌ﻳﺠﺎﻥ،ﮔﻠﺰﺍﺭ،ﻛﺎﺭﻭﻥ، ﺯﺭﺍﺱ،ﺩﻫﺪﺯ ﻫﻤﻪ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺑﺎ ﻃﺒﻴﻌﺖ ﺳﻨﺘﻲ ﻭ ﺯﻳﺒﺎﻳﻲ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺷﻬﺮ ﻫﺴﺘﻨﺪ،ﺩﺭ ﺍﻳﺬﻩ ﮔﻠﺴﺘﺎﻥ‌ﻫﺎ ﻭ ﻣﺎﺳﻮﻟﻪ‌ﻫﺎ، ﺗﺨﺖ‌ﺟﻤﺸﻴﺪﻫﺎ ﻭ ﺑﻴﺴﺘﻮﻥ‌ﻫﺎﻱ ﺯﻳﺎﺩﻱ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ ﻛﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﻭ ﻏﺮﻳﺐ، ﺭﻫﺎ ﺷﺪﻩ‌ﺍﻧﺪ  ﻣﺠﺴﻤﻪ‌ﻱ ﻣﺮﺩﭘﺎﺭﺗﻲ (ﺷﺎﻫﺰﺍﺩﻩ ﺍﺷﻜﺎﻧﻲ) ﺩﺭ ﺭﻭﺳﺘﺎﻱ ﺷﻤﻲ ﺍﻳﻦ ﺷﻬﺮ ﭘﻴﺪﺍ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ.ﺩﺭ ﺍﻳﺬﻩ ﻳﺎﺩﮔﺎﺭﻫﺎﻱ ﺯﻳﺎﺩﻱ ﺍﺯ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﺑﺎﺳﺘﺎﻥ ﻳﺎﻓﺖ ﻣﻲ‌ﺷﻮﺩ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺩﻳﺮﻳﻨﮕﻲ ﺁﻥ‌ﻫﺎ ﻣﻲ‌ﺗﻮﺍﻥ ﺑﻪ ﺍﻫﻤﻴﺖ ﻭﻳﮋﻩ ﺍﻳﻦ ﺷﻬﺮ ﺩﺭ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﺍﻥ ﻛﻬﻦ ﭘﻲ ﺑﺮﺩ.


ﻧﺨﺴﺘﻴﻦ‌ﻫﺎ،ﻋﻴﻼ‌ﻣﻴﺎﻥ،ﻫﺨﺎﻣﻨﺸﻴﺎﻥ،ﺍﺷﻜﺎﻧﻴﺎﻥ،
ﺳﺎﺳﺎﻧﻴﺎﻥ،ﺍﺗﺎﺑﻜﺎﻥ‌ﻟﺮ‌ ﻭ…ﻫﺮﻛﺪﺍﻡ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺷﻬﺮ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﻱ ﻓﺮﻣﺎﻧﺮﻭﺍﻳﻲ ﻣﻲ‌ﻛﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﻳﺎﺩﮔﺎﺭﻫﺎﻳﻲ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺟﺎ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ‌ﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻧﻮﻉ ﺧﻮﺩ ﺑﻲ‌ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﻱ ﺍﻳﻦ ﺷﻬﺮ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﭘﺎﻳﺘﺨﺖ‌ﻫﺎ ﻭ ﻣﺮﺍﻛﺰ ﻣﻬﻢ ﻋﻴﻼ‌ﻣﻴﺎﻥ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﻫﻨﻮﺯ ﺁﺛﺎﺭ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺯﻳﺎﺩﻱ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺷﻬﺮ ﺑﻪ ﭼﺸﻢ ﻣﻲ‌ﺧﻮﺭﺩ. ﺍﺯ ﻧﺎﻡ‌ﻫﺎﻱ ﺩﻳﺮﻳﻦ ﺍﻳﺬﻩ ﻣﻲ‌ﺗﻮﺍﻥ: ﺁﻳﺎﭘﻴﺮ ﻋﻴﻼ‌ﻣﻲ، ﺍﻧﺸﺎﻥ ﻋﻴﻼ‌ﻣﻲ، ﺁﻧﺰﺍﻥ ﻫﺨﺎﻣﻨﺸﻲ، ﺍﻳﺪﻳﺪ ﺍﺷﻜﺎﻧﻲ ﻭ ﺳﺎﺳﺎﻧﻲ، ﺍﻳﺬﺝ ﺍﺳﻼ‌ﻣﻲ،ﻣﺎﻟﻤﻴﺮ ﺍﺗﺎﺑﻜﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﺎﻡ ﺑﺮﺩ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻫﺮ ﻛﺪﺍﻡ ﺩﺭ ﻳﺎﺩﮔﺎﺭﻫﺎ ﻭﻛﺘﻴﺒﻪ‌ﻫﺎﻱ ﺑﻪ ﺟﺎﻱ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﺯ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﺩﺭ ﺍﻳﺬﻩ ﻣﻮﺯﻩ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﺩ،ﭼﻮﻥ ﺧﻮﺩ ﺍﻳﻦ ﺷﻬﺮ ﻳﻚ ﻣﻮﺯﻩ ﺑﺰﺭﮒ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ‌ﻱ ﺩﻭﺭﺍﻥ‌ﻫﺎﺳﺖ ﻭ ﺁﻥ‌ﺭﺍ ﺑﻬﺸﺖ ﺑﺎﺳﺘﺎﻥ‌ﺷﻨﺎﺳﺎﻥ ﻭ ﺑﺰﺭﮒ‌ﺗﺮﻳﻦ ﻣﻮﺯﻩ ﺳﻨﮕﻲ ﺩﻧﻴﺎ ﻣﻲ‌ﻧﺎﻣﻨﺪ.ﺍﺯ ﺁﺛﺎﺭ ﻭ ﻣﻜﺎﻥ‌ﻫﺎﻱ ﺑﺎﺳﺘﺎﻧﻲ ﺍﻳﺬﻩ ﻣﻲ‌ﺗﻮﺍﻥ: ﻣﻌﺒﺪ ﻭ ﻏﺎﺭ ﺑﺎﺳﺘﺎﻧﻲ ﺍﺷﻜﻔﺖ ﺳﻠﻤﺎﻥ(ﺗﺎﺭﻳﺸﺎ) ﺍﺯ ﺩﻭﺭﺍﻥ‌ﻋﻴﻼ‌ﻣﻴﺎﻥ،ﮔﻮﺭﺳﺘﺎﻥ ﺷﻴﺮ ﺳﻨﮕﻲ ﻭ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺑﺎﺳﺘﺎﻧﻲ ﺷﻬﺴﻮﺍﺭ ﻋﻴﻼ‌ﻣﻲ، ﻣﻌﺒﺪ ﻭ ﺗﻨﮕﻪ ﺑﺎﺳﺘﺎﻧﻲ ﻛﻮﻝ ﻓﺮﺡ(ﻧﺎﺭﺳﻴﻨﺎ)، ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺳﻨﮓ‌ﻧﮕﺎﺭﻩ‌ﻫﺎ(ﺷﻤﺎﺭﻩ ۴ ﻛﻮﻝ ﻓﺮﺡ) ﻫﻤﺎﻧﻨﺪ ﻧﮕﺎﺭﻩ‌ﻫﺎﻱ ﻭﺭﻭﺩﻱ ﻛﺎﺥ ﺻﺪﺳﺘﻮﻥ ﺗﺨﺖ ﺟﻤﺸﻴﺪ ﺍﺳﺖ، ﺳﻨﮓ‌ﻧﮕﺎﺭﻩ‌ﻫﺎﻱ ﺍﻳﻦ ﻣﻜﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﺎﺩﺭ ﺳﻨﮓ ﻧﮕﺎﺭﻩ‌ﻫﺎﻱ ﺗﺨﺖ ﺟﻤﺸﻴﺪ ﻣﻲ‌ﻧﺎﻣﻨﺪ. ﺧﻨﮓ ﺍﮊﺩﺭ ﻭ ﻗﻠﻌﻪ ﻛﮋﺩﻡ ﺍﺷﻜﺎﻧﻲ، ﺭﻭﺳﺘﺎﻱ ﺷﻤﻲ ﻫﺨﺎﻣﻨﺸﻲ -ﺍﺷﻜﺎﻧﻲ، ﺩﺷﺖ ﺳﻮﺳﻦ(ﺷﻮﺷﺎﻥ،ﺳﻮﺯﻳﺎﻧﺎ) ﻋﻴﻼ‌ﻣﻲ-ﻫﺨﺎﻣﻨﺸﻲ-ﺳﺎﺳﺎﻧﻲ-ﺍﺷﻜﺎﻧﻲ، ﺭﻭﺳﺘﺎﻫﺎﻱ ﻳﺎﺭﻋﻠﻲ‌ﻭﻧﺪ ﻭ ﻛﻤﺎﻟﻮﻧﺪ ﺍﺷﻜﺎﻧﻲ-ﻋﻴﻼ‌ﻣﻲ، ﭘﻞ ﭘﺎﭘﻴﻼ‌ ﺳﻮﺳﻦ -ﺳﺎﺳﺎﻧﻲ، ﺳﻨﮓ‌ﻧﮕﺎﺭﻩ‌ﻫﺎﻱ ﻋﻴﻼ‌ﻣﻲ ﻓﺎﻟﺢ ﻭ ﺷﻴﻮﻧﺪ ﻭ ﺩﻫﺪﺯ، ﮔﻮﺭ ﺩﺧﻤﻪ ﻫﺎﻱ ﺑﺮﺩﮔﭙﻲ(گنجشگیر) ﻭ ﻣﻨﮕﺸﺖ ﻭ… را نام برد.

نوشته:جعفر مهرکیان

درد دل یک دهدزی

کرج و دهدز ،

دوقلوهایی که یکی مرکز استان شد

 و دیگری مرکز بخش ماند

http://www.ichto.ir/Portals/0/Gallery/Album/10/Karvansaraye-Dehdez-b.gif

شوشان/فرشاد داودی _ اینجا دهدز است منطقه ای باستانی ، زیبا و خوش آب و هوا ، منطقه ای با اصالت با مردمانی خونگرم ، نجیب و البته تا حدودی بی تفاوت نسبت به مسائل کلان منطقه ی خود. اینجا بی گمان بهترین نقطه ی خوزستان است و یکی از بهترین نقاط کشور عزیزمان ایران.

 اینجا قلب زاگرس است و همانند زاگرس پیر و رنجور هم سرمای روزگار را دیده و هم گرمای آن را ، هم سرد است مثل چهارمحال و بختیاری هم گرم است مثل خوزستان . اینجا ایران کوچک است چون در این جغرافیای محدود هم باران می بارد و هم برف و هم گرمای طاقت فرسای جنوب را دارد در ارتفاعات آن هم می شود حدود پنج ماه از سال را  به تفریحات و ورزشهای زمستانی گذراند البته اگر امکانات مهیا شود از طرفی دیگر هم پستی دارد و هم بلندی ، هم کوه دارد و هم رودخانه و دریاچه ، هم انواع دار و درخت میوه ای و غیر میوه ای و هم گونه های مختلف زیست محیطی و ... و خلاصه اینجا دهدز است پیرترین  بخش ایران. در  سال 1311 دهدز همزمان با کرج و دهکرد (شهرکرد فعلی )توسط حکومت وقت از روستا به بخش ارتقاء پیدا می کند و بخشداری آن در همان سالها شروع به فعالیت می کند و آن طور که شنیدیم مردم از رامهرمز هم برای رتق و فتق بعضی از کارهایشان به دهدز مراجعه می کردند.

اهمیت دهدز با توجه به پیشینه و قرار گرفتن آن در میانه ی استان های چهار محال و خوزستان  بسیار زیاد بود ولی با گذشت زمان چه شده است که دهدز با این همه پتانسیل خدادادی و فاکتور های مثبت همان طور ماند و وزنه ی آن نه تنها سنگینتر بلکه سبکتر شد به طوری که نه تنها هم سن و سالانش به شهرستان و مرکز استان تبدیل شده اند بلکه بعدها روستاهایی که در آن زمان نام و نشان و برو بیای آنچنانی هم نداشتند به بخش و شهرستان تبدیل شده اند. در این جا سه عامل باید برسی شود ،تا دلایل این جاماندگی مشخص شود ابتدا خودِ دهدز ، جغرافیا و طبیعت و آب و هوای آن ، که تغیری نکرده و همان دهدز قبل است

عامل دوم مردم دهدز و عامل سوم مسئولین .

این جامانگی ربطی به عامل اول ندارد از عامل سوم یعنی مسئولین شروع می کنیم .

در این مدت نزدیک به هشتاد سال عمر کم خیر و برکت دهدز دهها بخشدار ، فرماندار ،  نماینده ی مجلس ، و استاندار در استان خوزستان و ایذه و دهدز به سر کار آمدند و رفتند ولی دهدز همان دهدز است و هیچ گونه تلاش در خوری برای ارتقای بخشداری این منطقه به فرمانداری نشده است. در زمانی که مسئولین مرتبط با بخش دهدز دست روی دست گذاشتند و روزمرگی می کردند مسئولین مرتبط دهکرد ،کرج، کوهرنگ ، اندیکا ، لالی و هفتکل و دهها جای دیگر که ما نمی دانیم و جدیدا هم آرادان (زادگاه رئیس جمهور اسبق) به مراکز استان و شهرستان تبدیل شده اند. هیچ کدام از این مسئولین از روز اول یعنی هشتاد سال پیش تا به امروز نمی توانند از ناکرده ی خود دفاع کنند و  بهانه بیاورند . البته نماینده فعلی شهرستانهی ایذه وباغملک جناب آقای دکتر حجت الله درویشپور و فرماندار قبلی شهرستان جناب آقای حمزه فعالیت های زیادی در این زمینه داشته که در نهایت به گفته ی خود ایشان وزارت کشور به دلیل کمبود جمعیت ارتقای آن را منتفی دانسته است که تا اینجا بعد از این همه مسئول که آمدند و رفتند فقط نماینده فعلی شهرستانهای ایذه وباغملک جناب آقای دکتر حجت الله درویشپور و فرماندار قبلی کار خود را انجام داده اند( که امید داریم نماینده محترم وفرمانار محترم فعلی دست از ادامه کا نکشند.) ولی آیا وقتی کار به اینجا می رسد و موارد مشابه زیادی در اطراف خودمان و حتی دورتر در همین کشور زیر نظر همین وزارتخانه با نمره ها رتبه ها و فاکتورهای پائین تری نسبت به دهدز به شهرستان تبدیل می شوند مسئولینی مثل نماینده ی محترم مردم و استاندار باید معترض شوند و با قیاس موارد مذکور و توجیه کردن مسئولین وزارتخانه و کشانده آن در صحن علنی مجلس موجبات احقاق حق مردم و بخش کهنسال دهدز را فراهم کنند می توانند از فاصله ی زیاد دهدز با دو مرکز استان یعنی اهواز و شهرکرد به عنوان یکی از فاکتورها و موارد قابل دفاع استفاده کنند ، ومی توانند بگویند دهدز 1321 کیلومتر مساحت دارد دارای سه دهستان پرجمعیت و متشکل از حدود 150 روستای با سکنه است می توانند از پتانسیل های کم نظیر گردشگری دهدز و امکانات محدود آن برای گردشگران و حتی برای خود مردم که در مواردی مثل کمبود امکانات ، مکانها ، نیروهای متخصص در منطقه بخصوص در موارد بهداشتی و نظیر آن که با توجه به فاصله ی زیاد روستاها به مرکز بخش و همچنین مرکز بخش با مرکز شهرستان و مرکز استان باعث خسارات زیادی به مردم و مسافرین و گردشگران میشود استفاده کنند و موارد بسیار دیگری که واقعا قابل دفاع هستند. می گویند برای شهرستان شدن باید جمعیت منطقه هفتاد هزار نفر باشد سئوال من آز آقایان این آست آیا جمعیت کوهرنگ در زمانی که فرمانداری به آن تعلق گرفت چند نفر بوده اگر به سرشماری قبلی(حدود 10 سال پیش ) در اینترنت سری بزنید متوجه می شوید که جمعیت کوهرنگ حدود 25هزار نفر ، هفتگل 23هزار نفر  و دهدز 24هزار نفر بوده ضمن اینکه در اکثر سایت های خبری کشور انعکاس خبر شهرستان شدن بخش آرادان زادگاه رئیس جمهور اسبق با 10 هزار نفر جمعیت را در همه ما شنیدیم چه کسی باید حق مردم دهدز را داد بزند و بگوید چرا دهدز 30 هزار نفری که از سال 1311 تا کنون مرکز بخش است به شهرستان تبدیل نمی شود ولی آرادان 10 هزار نفری که سال 1374 بخشداری به آن دادند به شهرستان تبدیل شود؟!!! و...

و اما عامل دوم یعنی مردم دهدز که خودِ من هم یکی از آنها هستم و مسلما مهمترین عامل جا ماندگی دهدز هستیم همه می دانند که مردم دهدز مردم محجوب ، بااصالت و خوبی هستند ولی متاسفانه ما این خوبی را در حق خودمان نداریم و بیشتر به غریبه ها و رهگذران خوبی میکنیم تا به خودمان البته این خصلت بدی نیست که نسبت به دیگران خوب با شیم با آنها مهربان باشیم و برای پیشرفتشان تلاش کنیم ولی این بد است که نسبت به خودمان بد هستیم و خوبی سعادت و پیشرفت خودمان را نمی خواهیم .مهمترین دلیل عدم پیشرفت و توسعه ی دهدز این است که نسبت به مسائل پیرامونمان و به خصوص کمبودهایی که در ادارات احساس می شود و یا چگونگی کارکرد مسئولین منطقه بی تفاوت بوده و هستیم خیلی کم پیش می آمد و پیش می آید که به مسئولین بخش خواسته هایمان را بگوییم یا نسبت به عملکردشان اعتراض داشته باشیم و این عاملی می شد تا مسئولین به جای اینکه از ترس فشارهای مردمی روز و شب به دنبال برآورده کردن خواسته های بحق و قانونی آنها باشند روز به روز کم کارتر شده و به قول معروف بگویند تا بچه گریه نکند مادر به او شیر نمی دهد یادم می آید یکی از بخشداران اسبق دهدز به نام آقای قلاوند (فرماندار فعلی شهرستان ایذه) می گفت در طول این چند سالی که من به دهدز آمدم یک نفر نیامد که نسبت به مسائل و کمبودهای عمومی معترض باشد و این نشان دهنده ی محجوب بودن و بی تفاوتی بیش از حد ما مردم دهدز نسبت به مسائل پیرامونمان است که وقتی  یک غیر بومی در دهدز مسئولیت می گیرد معترضی ندارد و لی متاسفانه همیشه به دنبال نقطه ضعف گرفتن از هم دیگر هستیم تا ....   امیدوارم هشتاد سال بی تفاوتی مردم دهدز نسبت به سرنوشت خود پایان یابد و با یک یا علی و همت با دور ریختن کینه و نفرتها و ... دست به دست هم دهند و باعث آبادانی دهدز شوند از آن طرف هم از نماینده ، بخشدار و فرماندار فعلی بخش و شهرستان انتظار داریم همانطور که تا به امروز تلاشهای صادقانه ای داشتند باز هم کوتاه نیایند و وکیل مردم دهدز در مجلس نیز نشان دهد که نسبت به نماینده های آرادان ، کوهرنگ ، و اندیکا و ... چیزی کم ندارد و در جمهوری اسلامی ایران حق باید به حقدار برسد.                 

(برگرفته از وبلاگ فرشاد داوودی دهدزی با کمی تخلیص)